بسم الله النّور
لطفاً پیش از مطالعه بخشهای پیشین این مطلب یعنی ساختار قدرت در خانواده (1) و ساختار قدرت در خانواده (2) را ملاحظه بفرمایید.
متخصصین جامعهشناسی خانواده، با توجه به مناسبات خانواده سنتی و روابطی که در آن تعریف شده بود، ساختاری با نام «هرم قدرت» ترسیم کردهاند که در آن توزیع قدرت افراد خانواده، نمایش داده میشود. در این الگو، دو حوزه قدرت سخت (قدرت جسمی) و قدرت نیمه سخت (اقتصادی) مبنای تقسیم بندی قرار گرفتهاند. پدر به دلیل توانایی جسمی بالاتر و قدرت اقتصادی ای که دارد، در رأس هرم قرار دارد و به تبع این نقش در یک خانواده مرد سالار، نقش های دیگر خانواده، مانند جایگاه مادر، و فرزندان دختر و پسر، تعریف می شود. این الگو از «هرم قدرت» با عنوان خانواده «پدرسری» یا «مردسالار» هم شناخته می شود.
جنبش فمینیسم پس از ظهور خود، یکی از مهمترین اهدافش را، تغییر ساختار قدرت در جامعه و خانواده قرار داد که می توان از آن به عنوان بزرگترین ظلم نه تنها به جنس زن، بلکه به جامعه انسانی یاد کرد. ظلمی که در نهایت منتج به مردواره شدن زنان، تغییر نقشها و جایگاههای زن و مرد، انهدام خانواده و جامعه شد. فمینیسم در بخش غیر رادیکال خود «خانواده مدرن» را تعریف کرد. خانواده ای که شعارش برابری است و نقش های زن مرد در آن برابر تعریف شدهاند. تصوراتی مانند «مرد نان آور» و «زن خانهدار» در خانواده مدرن تقبیح می شوند. زنان در الگوی خانواده مدرن به تبع کسب جایگاه در ساختار قدرت سیاسی، حق رأی دارند و به تحصیلات خود ادامه میدهند. در چنین خانوادهای زنان و مردان هردو شاغلند، وظیفهی نگهداری از فرزندان به عهدهی پرستار و یا مهدکودکهای دولتی است.
با نهادینه شدن چنین مناسباتی میان زنان و مردان، ساختار قدرت در خانواده و جامعه تغییر میکند. زنان به تدریج با ورود به عرصه اشتغال و تحصیل و کسب مهارتهای فنی، اداری و علمی، از حوزه قدرت نرم که جایگاه سکینت بخش آنان در خانواده بود به عرصه قدرت نیمهسخت یعنی قدرت اقتصادی ورود پیدا میکنند.
در الگوی خانواده مدرن، «هرم قدرت» از حالت هرم خارج شده و ساختار آن به شکل دو ستون شبیه به یکدیگر ترسیم میشود که با ورود زن به عرصه قدرت نیمهسخت و سخت، حوزه سکینت زن و به تبع آن قوّامیّت مرد کم رنگ می شود.
در ادامه روشهای عملیاتی جنبش فمینیسم، ساختار خانواده مدرن به خانواده پستمدرن تبدیل می شود. خانوادهای که در آن نه تنها برابری تعریف نشده بلکه ساختار قدرت مبتنی بر خلقت، کاملا در آن استحاله شده و زن و مرد جایگاهشان تغییر میکند. به تعبیری دیگر میتوان گفت مردواره شدن زنان در انتهای مسیر خود به شبیه شدن مردان به زنان نیز انجامید.
در خانواده پستمدرن، نقشهای جنسیتی عملا منهدم میشوند، مادری تقبیح میشود و پدری شأن خود را کاملا از دست میدهد. در این دوره پدیدههایی مانند «زنان شاغل و مردان خانه دار» ظهور میکنند. رابطه زن و مرد که در خلقت به عنوان دوجنس مکمل یکدیگر و «زوج» تعریف شده بود به «کنش جنسی» فروکاست پیدا میکند. زنان به مادری تن در نمیدهند و جمعیت کاهش پیدا میکند، سقط جنین رو به فزونی میگذارد و عملاً فرآیند هلاکت حرث و نسل1 با ولایت طاغوت رقم میخورد.
خانواده پست مدرن با صورتی از قدرت که در ساحت حیات بشر رقم میزند، عرصه اشتغال، تحصیل و سیاست را زنانه میکند. در این دوره زنان به عرصه قدرت سخت که همان نظامیگری است ورود پیدا میکنند؛ و این تأویل حقیقی روایتهایی است که میگوید در آخر الزمان زنان مرد می شوند و مردان زن.
سیری که از خانواده سنتی تا پست مدرن ترسیم شد، سیری است که در آن با ولایت طاغوت و روش های فمینیستی، زن از هویت خود جدا شد و نقطه ثقل عواطف و آرامش خانواده که زن بود، از ویژگیهای منحصر به فردش تهی شد. قوّامیّت که ویژگی اختصاصی مرد در خانواده و جامعه است از دست رفت و نسل رو به نابودی نهاد.
زمانی که خانوادهای محور سکینت و قوّامیّت خود را از دست بدهد مثال «بیت عنکبوت» است که از سست ترین خانههاست. زیرا این خانواده تحت ولایت طاغوت است و طاغوت است که نظام عدل الهی را فرو میپاشد و به جایش ظلم مینشاند.
و عجب حکمتی دارد این کلام رسول خدا صلوات الله علیه که گفتند: «کلّ نفس من بنی آدم سیّد فالرّجل سیّد أهله، و المرأة سیّدة بیتها»2 و با کنار هم قرار دادن روایت با این آیه «إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوت»3 در مییابیم، اگر زن که بر «بیت» یعنی محل نزول رحمت الهی سیادت دارد، سیادتش را از دست بدهد آن خانه به سست ترین خانهها یعنی بیت عنکبوت تبدیل خواهد شد.
فرزندانی که محصول این خانه و خانواده سستند نه آرامش دارند و نه نشاط. برای همین بیماری قرن میشود افسردگی. چون همه چیز برای این نسل جابهجا شده و آغوشی مهربان و سرشار از عاطفه انتظار آنان را نمیکشد.
خانواده سنتی اشکالات بسیاری داشت که باید مرتفع میشد اما با همهی آن ایرادات زنان و مردان را از جایگاه عادلانه خود در نظام خلقت جابهجا نکرده بود. راه حل رفع معضلات خانواده سنتی فمینیسم و مردواره کردن زنان برای ظلم بیشتر نبود، بلکه باید ظلم مرد به زن برطرف میشد.
اما الگوی خانواده اسلامی همانگونه که در بخش اول به آن اشاره شد، نه خانواده سنتی است که در آن گاهی ظلم فروان به زن می رفت و نه خانوادههای مدرن و پست مدرن که ظلم به زن در آنها افزون شد. راهکار اسلام «زوجیّت» است و خانوادهای که زن و مرد مکمّل یکدیگر باشند و جایگاههایشان به عدل تعریف شده باشد. زن و مرد در خانواده اسلامی عادلند و متقی،نه ظالم و عاصی. «بیت» در اسلام محل نزول رحمت خداوند و ملائکه الله است و از اینجاست که انسان می تواند به مقام خلیفة اللهی برسد.
و شیطان خوب فهمیده که اگر زن که بر این بیت سیادت دارد را از جایگاه خود خارج کند، انسان به مقام خلیفه اللهیای که روزی شیطان به دلیل خلقتش بر او سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد، نخواهد رسید و او اینگونه انتقام خود را از بنی آدم ستانده ...
-
پ.ن 1: مؤمنین و مؤمنات!
اجازه ندهیم شیطان به هدف خود برسد...
پ.ن 2: شاید بهتر بود برای فهم بیشتر این مطلب به عنوان بخش اول و بخش اول به عنوان بخش سوم منتشر می شد.
-
1- وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ (بقره،205). تعدادی از مفسران حرث به معنی کشتزار را در این آیه با تطبیق با آیه 223 سوره بقره «نساؤکم حرث لکم...» زنان در نظر گرفته اند.
2- نهج الفصاحه، ص 614
3- مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (سوره عنکبوت، 41)