بسم الله النّور
در اصل نمیدانم اسم این مطلب را چه بگذارم!
دردنامه، رنج نامه و یا هرچه می خواهید اسمش را بگذارید.
ابتدای شروع به نوشتن در اینجا علتش احساس وظیفه بود و احساس خلأیی بود که ما در حوزه ی زن داریم. حرف هایی که زده نشده، نمی شوند و یا اگر گفته می شوند لگد مال می شوند و از دست می روند. و مطالب زیادی از آیات و روایات که گویا به عمد گفته نشده اند.1
بسیاری از موضوعات زنان در قرآن مثل خود قرآن مهجورند و انقدر نگاه بدی به آن ها وجود دارد که نعوذ بالله برخی افراد خداوند را عادل نمی بییند برای نزول این آیات ولو اسماً مسلمانند.2
در جامعه ی ما همان گونه که همه خود را به غلط متخصص دین می خوانند و به خود اجازه ی اظهار نظر می دهند، همه هم متخصص حوزه ی زن و خانواده اند و همه هم زن شناس و مرد شناس و ایضا خانواده شناسند!
در صورتی که این گروه عظیم نه خودشان را می شناسند نه زن را و نه مرد را! و نه خانواده را که قرار است محل انس و آرامش و مسکن و منزل باشد برای هردو جنسی که قرار است مکمل هم باشند نه عین هم و نه ضد هم.
این گروه3 که تعدادشان می تواند به تعداد افراد یک جامعه باشد هرکسی را که از زن بگوید فمینیست می دانند و هرکس زن را ضعیفه خواند و طفیلی وجود مرد، او را مردش می خوانند و می گویند عجب مردی! در صورتی که نه لزوما آن اولی فمینیست است و نه دومی مرد! و این هردو حاصل جهل است و فقدان معرفت و شناخت که نه فمینیسم را می شناسند و سر و تهش را و نه زن را که به سیاق قرآن کریم نه تنها ضعیفه نیست بلکه مصداق «إنّ کیدکنّ عظیم»4 است.
با همه این ها و ندانستن های بسیار و دانستن های خیلی اندکم می خواستم ننویسم دیگر در موضوعات زنان به دلایل متعدد که دو دلیلش این هایند:
1- یکی نقدم به وبلاگ نویسی های بی در و پیکر خانم ها و حریم هایی که فرو می ریزد. که درباره اش کمی اینجا بحث کردم5.
2- یکی هم نا امیدی بود از کل جامعه، جامعه ی زنان و مردان که می توان نمونه ی نفهمی ها و کوته فکری ها را در این مطلب و کامنت هایش را دید.6 فکرم این بود که مگر می توان تغییری ایجاد کرد؟
برای جامعه ای که هلاکت حرث و نسل دارد در آن رقم می خورد نوشتن در حد و قواره ی کوچک اینجا چه فایده دارد. و از این دست فکرهای نامربوط و ناصواب
اما خدا توفیق داد و دوباره نوشتم چرا که «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»، «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی»
و حالا می رسیم به اصل مطلب هدف از این همه نوشتن چیست قرار است من و شمای خواننده ی اینجا به کجا برسیم؟
در اینجا خواهم نوشت تا دیگر زنی در روی کره ی زمین نباشد تا از جنسیتش ناراحت باشد و به خدا شکایت کند که چرا دختر آفریده شده
تا دیگر زنی آرزو نکند کاش مرد آفریده شده بود
تا دیگر زنی نباشد که وقتی دختر دار شد تصور کند عالم روی سرش خراب شده
تا دیگر زنی نباشد که به خاطر ظلم مردی به خودش ظلم کند و مرد شود
تا دیگر زنی حسرت و آرزوی جهاد اصغر مردان در میدان جنگ را نداشته باشد
تا دیگر دختری آرزوهایش این ها نباشد
تا دیگر زنی خود را ضعیف نداند و نخواند
تا دیگر زنی تصور نکند جنس دوم است و تلاش کند تا این کمبود را با مرد شدن جبران کند
تا دیگر زنی عنصر هویت بخش خود را در اشتغال بیرون از خانه نبیند
تا دیگر زنی اطاعت از رئیس خود در محل کارش را فخر و چشم گفتن به همسرش را در خانه ذلت نبیند
تا دیگر زنی مجبور به نان آوری خانه نشود
تا دیگر زنی انجام امور همسری و مادری را کسر شأن خود نداند
تا دیگر زن فمینیستی جرئت نکند زنان را برای مادری و همسری تحقیر کند
تا دیگر زنی روح عاطفه و محبت را به واسطه ی زن بودنش در خودش نکشد
تا دیگر مردی نگاه عروسک وار به زن به عنوان ابزار تمتع جنسی نداشته باشد
تا دیگر مردی معیار اصلی ازدواجش در انتخاب زیبایی دختر نباشد
تا دیگر مردی زنان را به خاطر زن بودنشان تحقیر نکند
تا دیگر مردی کمتر از گل به همسرش نگوید
تا دیگر مردی نپرسد مگر زن در خانه چه کار میکند که از او تشکر کنیم و کارش را لطف بدانیم
تا دیگر مردی قدرت بازویش را ابزار زخم زدن بر جسم و روح لطیف زن نبیند
تا دیگر مردی به واسطه ی قدرتی7 که خدا به او اعطا کرده تا در برابر خانواده اش محافظت کند، به همسرش زور نگوید
تا دیگر مردی این گونه8 نیاندیشد
تا دیگر مردی مانع رشد و کمال زن در مسیر بندگی نشود
تا دیگر مردی مانع رشد معرفتی یک زن نشود
تا نه مردی به زنی ظلم کند و نه زنی به مردی ظلم کند
تا زن در جایگاه خودش در نظام آفرینش قرار گیرد و مرد هم در جایگاه خودش
تا این که همه ی ابناء بشر معیار برتری و کرامت را تقوا ببینند نه جنسیت
تا این که مرد قوّام شود برای نگه داشتن ستون های خانواده
و زن سکنی بخش شود برای گسترش نور خدا در بیت
تا همه ی زنان افتخارشان مادری و همسری باشد و بالاتر از آن بندگی در محضر رب
و همه ی مردان افتخارشان خدمت به زن و فرزند باشد
تا همه ی زنان زهرایی شوند
و همه ی مردان علی وار
چرا که زن گل باغ آفرینش است
و مظهر جمال خالق
و افتخار جامعه ی زنان این است که به لحاظ جنسیتشان به سیدة نساء العالمین منتسبند
فاطمه ای که سرآمد زنان عالم است
و شجره ی طیبه ی یازده امام از بلد طیب وجود او به ثمر نشسته اند.
*****************
پ.ن 1: میلاد حضرت معصومه سلام الله علیه بر همه ی شما زنان و مردان سرزمینم مبارک.
پ.ن 2: دوستان لطف کنید در بخش نظرات آن مطلب مشرق که مال حدود دو سال قبل است کامنتی نگذارید چون آن بحث خیلی وقت است که تمام شده. فکر کنم خود سایت مشرق هم تعجب کند از ارجاعات اینجا به آن مطلب :)
1- نمونه اش جمع آوری ترجمه فارسی موسوعه حضرت زهرا سلام الله. گویا شیطان می ترسد که بانوان ما فاطمی شوند از همه ی جهات!
2- مثلا آیه ی 223 سوره ی مبارکه بقره که زنان را حرث می خواند و برخی جاهلان نفهم معنای این آیه را این می دانند که یک مرد می تواند هرکار خواست با زنش انجام دهد! در صورتی که آیه دقیقا مفهومی برعکس دارد و کلّی حدّ می زند برای مرد، به عنوان حارث کشتزار وجود زن. و آیات مربوط به نشوز و... این همه آیات متعدد دیگر
3- همان گروهی که در مطلب قبل اشاره شد حضرت آقا خائنشان می دانند.
4- در آیه 28 سوره یوسف دو تا تأکید هست و دلالت بر یک اصل مهم و لا یتغیر دارد. از کجای این ضعیفه بودن در می آید الله اعلم! در مورد این آیه و مباحث قدرت در خانواده و طیف های آن بحث خواهد شد ان شاء الله
5-در تکمیل آن مطلب باید عرض کنم که بنده قائلم به انتقال حس از طریق کلمات و فضا حتی اگر آن فضا سایبرنتیک و مجازی باشد. نمونه اش مثلا این وبلاگ (حتی با موسیقی خاموش) حسی را منتقل می کند که بسیاری از دیگرانی که شبیه ایشان می نویسند چنین حسی را به مخاطب منتقل نمی کنند و این تغییر احوال را انسان می فهمد(جدای از این که بعد از این همه مدت همراهی با این وبلاگ نمی دانم نویسنده اش یک خانم است یا یک آقا، حتی حدس هم نتوانسته ام بزنم). مثلا هدف بنده از طراحی قالب صالحات انتقال حس سکینت و آرامشی است که در خانه و خانواده وجود دارد. و یا مثلا انتقال همان حس وجود داشتن حریمی مثل چادر میان یک خانم و نامحرم که در فضای واقعی با حجاب و در فضای مجازی با لحن بیان و نوشتار منتقل می شود. (بنده قائل به عدم ارتباط زن و مرد نا محرم نیستم که اگر قرار بود این گونه باشد خداوند حد حجاب و در رفتار و قول و ... نمی گذاشت. بلکه مهم حفظ حدود است در ارتباطات چه در فضای واقعی و چه مجازی. )
این لینک را هم در این رابطه بخوانید.
6- ببخشید مودب تر این نمی توانستم خطابشان کنم! حتی آن زنان واسطه را مخصوصا همانی که به چنین کسانی دختر معرفی میکند! من بودم تا نگاه این فرد از نگاه عروسکی به زن به نگاه انسانی تغییر نکرده بود هیچ دختری معرفی نمی کردم! چه برسد به این که به خواسته هایش بها بدهم! و شصت دختر معرفی کنم! بندگان خدا آن دخترها و روح و روانشان :-((
7- قدرت سخت در طیف شناسی قدرت
8- منظور اندیشه ی نویسنده ی این مطلب در سایت مشرق است نه خود مطلب و بنده مفصل در بخش نظرات همان مطلب با ایشان بحث کرده ام.