بسم الله النّور
در مطلب گذشته نمایی کلی از داستان، شکل خانوادهها و تعاملات افراد با یکدیگر ارائه شد که میتوان نتایج زیر را از آن استخراج کرد.
1- در کل سریال، خانوادهی کاملی ارائه نمیشود و همهی خانوادهها یا فروپاشیدهاند (خانواده ملیحه پس از فوت حاج مرتضی، خانواده فروغ، خانواده ناهید، خانواده پسر خانم مقدمی) یا با چالشهای جدی در روابط روبرو هستند. (خانواده مقصودی، خانواده بهرام برادرشوهر فروغ و خانواده ساسان)
2- ازدواج مجدد1 حاج مرتضی تحت عنوان خیانت2 به ملیحه مطرح میشود درصورتیکه نه او حرامی مرتکب شده و نه حقی را پایمال کرده است. این مسئله باعث فروپاشی بنیان محبت میان حاج مرتضی و ملیحه میشود. درصورتیکه حاج مرتضی در طول زندگیاش همسر کاملی برای ملیحه بوده است و از حق خود هم برای فرزند دار شدن گذشته است، اما ازدواج مجدد او بهعنوان عامل فروپاشی ارتباط عاشقانه با ملیحه معرفی میشود. مقصر این خبط بزرگ هم حاج مرتضی است!
3- ناهید بهعنوان همسر دوم حاج مرتضی که فردی سختیکشیده است و نه خطایی داشته و نه گناهی مرتکب شده بهعنوان چهره منفی و فردی گناهکار! معرفی میشود که حتی اسماعیل اظهار میکند ناهید را به خاطر این گناه هرگز نخواهد بخشید. درصورتیکه نه او گناهی مرتکب شده نه حاج مرتضی! گناه ایشان فقط ازدواج است که بدون اطلاع انجامشده.
4- یکی از بدترین القائاتی که در فیلم صورت میگیرد تصویر اشتباهی است که از یک خانم سخنران مجالس مذهبی ارائه میشود. اولاً (جدای از انتخاب اشتباه بازیگر!) ما که از زمان کودکیمان در مجالس زنانه شرکت میکنیم تابهحال مجلس زنانه به این شکل ندیدهایم که یک خانم بنشیند با جّدیت تمام، مثل مردان سخنرانی کند! اشتباه کارگردان این است که یا سخنران زن ندیدهاند تابهحال، یا مجالس زنانه را برایشان بد توصیف کردهاند. دوم اینکه یک عالم دین جدای از زن یا مرد بودنش برای تأثیر کلام خودش هم که شده باید عامل به آنچه میگوید باشد و بنیان اعتقادی محکمی داشته باشد تا بتواند در هدایت دیگران مؤثر باشد. (پناهبرخدا). ایشان در برخورد با مسئله ازدواج مجدد حاج مرتضی بدترین برخورد را داشت و عملاً حکم خدا را در یک ماجرای عاطفی رد کرد. هم اعتقادات خودش متزلزل شد هم اعتقادات امثال ترانه را متزلزل کرد. مشکلی که خانمها با ازدواج مجدد دارند، در اصل این حکم نیست، در نحوه اجرای غلط آن است و ظلمهایی که به همسر اول یا دوم میرود. در این سریال عملاً این حکم خدا که نسخهی علاج بخش بسیاری از مشکلات متعدد است، عنوان خیانت و گناه بزرگ گرفت. چه میشد اگر کارگردانان ما الگوی درست این مسئله را در فیلمها و سریالها ارائه دهند تا بگویند آنچه خدا میگفته و پیغمبرش اجرا میکرده است این بوده نه این برداشتهای عاطفی به دور از عقلانیت، که حکم خدا را زیر سؤال میبرد.
5- ارتباط و اختلاط با نامحرم در این فیلم بسیار دیده میشود. از نحوه تعامل ملیحه با سرایدار ستاد گرفته تا با مردان همسایه و ... . ارتباط راحت! اسماعیل و ترانه و تمام ارتباطات دیگر. انگار ملیحه مادر تمام مردان سریال است که راحت بیایند با او صحبت و درد دل کنند. آیا واقعا افراد متدین جامعه ما روابطشان با نامحرم این گونه است؟! گاهی انسان تصور میکند فیلم سازان ما از فضا آمده اند که انقدر شناختشان نسبت به قشرهای مختلف جامعه پایین است.
6- کافیست کمی از نظر زنان در ارتباط با فیلم مطلع شوید. همه بالاتفاق حس بدی نسبت به فیلم دارند و حس بیعدالتی نسبت به جنس زن و ظلمی که بر زنان میرود به آنها القاء میشود. در این فیلم همهی زنانی که حضور دارند بدبختاند و هیچکدام حس خوشبختی نسبت به زندگیشان ندارند و همه توسط مردان مورد ظلم واقعشدهاند. ملیحه بهعنوان زن تراز فیلم بهیکباره دچار شکست میشود و از قله عاشقی به دره خیانت! سقوط میکند. فروغ که نماد استیصال و بدبختی تمام است. مونس نیز نماد غم و اندوه است و پر از حس کینه و انتقام. ناهید هم که زن بیچارهای است که تجربهی طلاق داشته و همسر دومش را هم از دست میدهد. سمیرا همهچیز دارد اما از همهچیز زندگیاش نالان است. و ترانه که به دلیل بیماریاش مورد ظلم نامزد قبلیاش قرارگرفته و یک شکست عاطفی را تجربه کرده است.
7- و درنهایت، یک مرد در فیلم وجود ندارد. همهی مردان فیلم ضعیف و ذلیلاند. اسماعیل، بهرام، مقصودی، کرم، هیچکدام ویژگیهای یک مرد را ندارند. تنها کاراکتر مردانه فیلم حاج مرتضی بود که با مطرح کردن مسئله ازدواج مجدد شخصیت او را در نظر مخاطب در هم شکستند.
حرف آخر اینکه کارگردانان ما نمیتوانند کمی بالاتر از جامعه بایستند و از وضع موجود عبور کرده و افقهای مطلوب و چشم اندازهای روشن را در آثارشان ترسیم کنند. القای این فیلم برخلاف نگاه نویسنده و کارگردان که برخورد با آزمونهای الهی را مبنا قرار داده است (و استناد میکنند به اینکه مؤمن در معرض امتحانهای بالاتری است) چیزی جز حس یأس و ناامیدی خصوصاً برای قشر زنان جامعه نیست. چون عمده ی کاراکترهای ترسیمشده در این فیلم درنهایت سراسر خشماند که به جنگ زندگی میروند تا در این جنگ پیروز شوند. همهشان عمدتاً در برابر این آزمونها شکست میخورند.
همچنین در این فیلم ظلم بزرگی نسبت بهحکم خدا در مورد ازدواج مجدد مردان صوت گرفته است و به بدترین وجه ممکن این سنت الهی موردحمله قرارگرفته است. تصور کنید حال زنانی که خود همسر یک مرد چند همسرند پس از دیدن این فیلم حتی اگر مردشان حقی هم از آنان پایمال نکرده باشد. این فیلم میتوانست بهترین ابزار برای ترسیم درست این حکم خدا باشد که راهحل بسیاری از مشکلات دختران مجرد با سن بالا و زنان مطلقه یا بیوه ماست اما دریغ از یک مسلمان که شجاعت نمایش صحیح و خداپسند این موضوعات را داشته باشد.
حححححح
بعدا نوشت:
8- هیچ صله رحم و نظام رحامتی در فیلم وجود نداشت. الان خانواده های متدین در بدترین حالت نیمه گسترده اند (به خانواده های بورژوای بالاشهرنشین با خانواده هسته ای کاری نداریم). اما همه خانواده های ترسیم شده در فیلم هسته ای بودند و روابطشان با دوست و آشنا بسیار گرم تر و بهتر از روابطشان با همان یکی دو فامیلی بود که داشتند. نمونه اش مراسم عقد ترانه و اسماعیل که تقریبا همه دوست و آشنا دعوت بودند! و تقریبا فامیلی وجود نداشت! یعنی همه این ها اینقدر تنها بودند؟
نکات منفی فیلم را عرض کردم، به چند نکته مثبت هم اشاره میکنم.
1- این که حاج مرتضی به خاطر فرزنددار نشدن ملیحه از او جدا نشد از نکات مثبت بارز فیلم بود.
2- به سرپرستی قبول کردن اسماعیل و کودکان بهزیستی نکته ی بسیار خوب و حائز اهمیتی در این سریال بود.
3- و در نهایت نکته ی مثبت بارز فیلم، علی رغم مشکل جسمی ای که ترانه داشت، ازدواج اسماعیل با ترانه بود.
فیلم خیلی هندی و گل و بلبل به اتمام رسید اما نظر بنده درباره مواردی که قبلا اشاره کردم تغییر ویژه ای نکرد.
حححححححح
پ.ن 1: ممکن هست پس از اتمام سریال، این مطلب و مطلب گذشته تغییر کنند.
پ.ن 2: کپی و انتشار این مطلب بدون اجازه نویشنده شرعا حرام است.
پ.ن 3: از این به بعد در بخش پیوندهای روزانه در ستون سمت چپ وبلاگ لینک مطالبی را که روزانه در رابطه با موضوعات زن و خانواده مطالعه می کنم خواهم گذاشت. بخش لینک های خواندنی هم که در منوی بالای وبلاگ هست پس از انتقال لینک ها به این بخش حذف خواهد شد.
1- زنان مشکلی با ازدواج مجدد مردان ندارند. با ظلم مشکل دارند. چه ظلم همسر دوم برای اختصاص تمام و کمال مرد به خود با اغوای او و رغابت بر سر به دست آوردنش، چه ظلم مرد به همسر اول در رها کردن او و عدم رعایت عدالت میان همسران. قوانین هم که همه ناکارامدند در این قضیه. این مطالب را در این رابطه مطالعه بفرمایید. راه حل عجیب خانم دکتر، خواب خوش حرمسرا
2- دوستی در مطلب گذشته در مورد خیانت حاج مرتضی به ملیحه پرسیدند و این که ازدواج مخفیانه او خیانت بوده است. اولا اینجا مبنای ما شرع است و نه حتی قانون. در عرف فردی که ازدواج مجدد کند را خائن به همسر خود میدانند. در صورتی که او گناهی مرتکب نشده است. در مورد ازدواج مجدد مردان هم مشکل ما با قانون های ناکارامدی است که اجازه همسر اول را برای ازدواج می خواهد. در صورتی که قوانین باید در راستای رفع ظلم از همسر اول یا دوم باشند. حالا زن بر فرض اجازه هم بدهد. آیا جلوی ظلم بعدی مرد گرفته خواهد شد؟