صالحات

مقوله ای به نام ازدواج

بسم الله النّور

یکی از مسائلی که بسیار در میان دختران مطرح می شود و خانم های متأهل هم به آن اشاره دارند این است که بهتر است یک دختر ازدواج کند یا نه؟!

همه ی دختران مجرد حتما این توصیه ی خانم های متأهل را نسبت به خودشان شنیده اند که مثلا «تا می توانی از زمان تجردت استفاده کن» یا «می خواهی شوهر کنی که چه بشود؟ ما شوهر کردیم هیچی نشد! درس بخوان!» و از این دست موارد که همه ی دختران به گوششان خورده.

یکی از دوستان وبلاگی ما سوالی را در این مطلبشان مطرح کردند  و گفتند:

شما چه کار میکنید؟ بالاخره ازدواج خوب است یا بد؟ چگونه ازدواج کنیم؟ اصلا چرا خواستگار راه بدهیم؟ چرا راه ندهیم؟ چرا خیلی ها وقتی ازدواج نمیکنند افسرده میشوند و خیلی ها نه؟ چرا مجردها دوست دارند ازدواج کنند و متاهل ها دوست دارند برگردند خانه ی پدری؟

و بنده و دوستان دیگر به این سوال پاسخ دادیم که خواندنش خالی از لطف نیست:

پاسخ بنده:

آن چه از کودکی به ما یاد داده اند سفید برفی ای بوده که با یک بوسه عشق بیدار شده
و سیندرلایی که شاهزاده اش همه جا را می گردد دنبالش
مارا ایدآلیست بار آورده اند و چوب همین ایدآل گراییمان را هم می خوریم
چه در زمان تجرد چه تأهل
وقتی مجردیم فکر میکنیم ایدآل تأهل است
موقع انتخاب فرد را با ایدآل هایمان مقایسه میکنیم
وقتی هم وارد دوران تأهل شدیم چون آن چه تصور می کردیم با آن چه به واقع با آن مواجهیم متفاوت است می گوییم کاش فلانی را انتخاب کرده بودم یا کاش با او ازدواج نمی کردم!

در صورتی که معنا و مفهوم زندگی را اشتباه فهمیده ایم. نه ما ایدآلیم که طرفمان ایدآل و همه چیز تمام باشد نه اصلا زندگی این طور است
اشتباه فهمیده ایم که همیشه باید شاد باشیم، همیشه باید همه چیز را باهم داشته باشیم، همه چیزمان خوب باشد و ...
زندگی و حیات مسیر «شدن» انسان است. در این زندگی باید «بشویم»
باید کامل بشویم، باید بنده شویم
باید امتحان بشویم، و لنبلونکم بشیی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس
کدام یکی از موارد امتحانی بالا خوشی است؟ ترس یا گرسنگی یا نقص اموال و انفس؟
همین دغدغه شما از آینده ای مبهم هم امتحان است از جنس خوف از آینده مبهمی که نمی دانید چه می شود

ازدواج هم مرحله ای است در مسیر «شدن» انسان
یک زن باید در مسیر شدنش همسر شود
مادر شود
با مشکلات مواجه شود
مشکل و رنج همیشه هست، لقد خلقنا الانسان فی کبد
مهم نوع برخورد ماست با مشکلات
مهم این است که در برابر مشکلات جاخالی ندهیم
در هر مرحله ای که هستیم

قرار نیست با ازدواج اتفاق خاصی بیافتد،
با ازدواج دو نفر تصمیم میگیرند و به یکدیگر تعهد می دهند که باهم زندگی کنند،
با مشکلات باهم مواجه شوند، اگر قبلا تنها بودند.
رنج هست، سختی هست هم در تجرد هم در تأهل
ازدواج مسئولیت می آورد
تعهد می آورد، مسئولیت هایی که قبلا نداشتیم به دوشمان اضافه می شود.
اگر فرار کنیم از مسئولیت و دائم بگوییم چه سخت است وای خدایا کاش مجرد بودم اتفاقی نمی افتد که!
ازدواج به جهت مسئولیتش سخت تر است. اگر قبلا بازخورد کارهامان به خودمان برمی گشت، با تأهل هرکارمان بازخورد چند برابر دارد به همسرمان، فرزندمان، احتمالا اقوام همسرمان و...
و همین طور موارد دیگر

این که بگوییم ازدواج نمی کنم یا اگر برمی گشتم انتخابم را تغییر میدادم جاخالی دادن است از مسیر حیات، از مسیر شدنمان به سوی عبودیت

حححححح

پاسخ یک بزرگوار دیگر به این سوال:

همیشه اعتقاد دارم، همه ی چیزهای خوب دنیا، نیمه ی دیگه ای هم دارن که اگه حواسمون بهش نباشه، میتونه رو خوبی هاش سایه بندازه

اینکه خیلی از ازدواج ها به شکست میخوره، اینکه مجردها حسرت متاهل ها رو میخورن گاها یا متاهل ها فکر میکنن مجردی بهتر بوده و ... دلیل نمیشه خوب بودن ماهیت ازدواج زیر سوال بره. دوستت حرف خیلی خوبی زده بود، خیلی خوب، آدما بهتره خودش رو تغییر بدن، و من فکر میکنم مشکلات زندگی از جایی شروع میشه که توجه کردن به خودت، به ساختن خودت، به رفتار خودت، مسئولیت خودت و ... جاشو به اینکه چرا اون این کارو نکرد، چرا همش من تلاش کنم، چرا چرا چرا و ... میده. زندگی مشترک، نیاز به مراقبت داره، نیاز به فکر کردن هرروزه حتی، نیاز به مواظبت، نمیشه به خیال اینکه همیشگی شده ولش کرد به امون خدا و بی خیالش شد. محاله تو چیزی رو تو خودت تغییر بدی و بسازی، اما عمل طرف مقابلت، عکس العملش تغییر نکنه.

یه انتخاب درست، یه انتخابی که درصد بالاتری از ارزش ها و اولویت هات رو داشته باشه، یه ریشه ی محکم به زندگی میده که تو میتونی با مراقبت و مواظبت ازش هر روز و هر روز محکم ترش کنی، و از اون طرف هم یه انتخاب سست و پوچ، همه ی زندگیت رو میتونه بر باد بده.

خواستگار راه دادن اشتباه نیست، من به دوستای مجردم هم میگم، مخصوصا اونهایی که اهل آشنایی ها تو محیط بیرون نیستن، میگم تا وقتی کسی رو راه ندی، تا وقتی باهاش همکلام نشی، تا وقتی نیاد، نمیتونی بفهمی آدم زندگیت هست یا نه.

آدم ها با تمایزیافتگی یکسان وارد یه رابطه میشن، یعنی آدمها کسایی رو به خودش جذب میکنن که ضعف ها یا قوت هاشون رو پوشش میده. همسر آینده ی ما، به اندازه ی ظرفیت و درک الانمونه، اگر کسی میخواد آدم فوق العاده ای وارد زندگیش بشه، اگه کسی میخواد همسر آیندش یه سری معیارها رو داشته باشه، باید در درجه ی اول، فوق العاده باشه خودش، باید در درجه ی اول اون معیارها رو درون خودش داشته باشه، باید اون ارزش ها رو خودش داشته باشه، باید اون اخلاق ها رو خودش داشته باشه، و بعد انتظار داشته باشه خدا همچین آدمی رو تو زندگیش قرار بده

دددددددددد

و در نهایت پاسخ یکی از مخاطبان آقا به این سوال:

من اعتقاد دارم که مردم ایران رو با یک کلمه میشه توصیف و اون کلمه "سردرگمیه"
فکر کنم بیشتر کارشناس های ما هم این رو میگن که جامعه ی ما یک جامعه در حال گذاره. و این یعنی همون سردرگمی. شما جوامعی مثل آمریکا و ژاپن و کره جنوبی رو در نظر بگیرید. در این جوامع افراد دارای بحران شخصیتی و ارزشی نیستند. تنها یک چیز در این جوامع معیار و ملاک است:سود مادی و منفعت شخصی و ملی آن هم از لحاظ اقتصادی. یعنی تمامی این جنگ های آمریکا هیچ کدام برای ارضای حس ریاست سیاسی بر دنیا نیست، بلکه برای ریاست اقتصادیه. خب در آمریکا همه جوانها هدف واحدی دارن: پولدار بشن، به اندازه ی بسیار زیاد فان داشته باشن، با تعداد بی نهایت جنس مخالف رابطه جنسی داشته باشن، موقعیت خوب اجتماعی داشته باشن و ... . اما در ایران تضاد بین مدرنیته و سنت، بین اومانیسم و خدامحوری، بین تمدن رفاه زده ی غربی و تمدن اسلامی و ... موجب شده جوانها دچار بحران ارزشی بشن.
مثلن یک پسر مذهبی هم توقع داره زن بسیار زیبا داشته باشه، هم میخواد حجاب داشته باشه، هم شوخی نکنه، هم روابط اجتماعیش خوب باشه، هم اوپن مایند باشه و وقتی خودش با دخترها شوخی کرد بدش نیاد، هم قرمه سوزی توپ درست کنه و هم سرکار بره و هم مادر خوبی باشه و هم پول در بیاره و هم مطالعات زیادی داشته باشه و هم تا یه داد زد سرش بره بشینه یه گوشه و هم دماغشو عمل کنه هم آرایش نکنه، هم فعالیت فرهنگی داشته باشه و هم یه لکه گرد و خاک رویه وسایل خونه نباشه، هم با دیدن سریال های جلف ماهواره ای توسط آقا مخالف نباشه هم با آقاشون پاشه بره هیئت، هم خودش با دوستاش جایی نره و هم آقاشون با دوستاش همه جا بره و ...
اینه که ما باید ببینیم با خودمون چند چندیم ؟ چی می خوایم؟ خطوط قرمزمون رو قبل از ازدواج مشخص کنیم و اگر کسی از اون ها تخطی کرد به هیچ عنوان باهاش ازدواج نکنیم.

+: البته در نهایت یه مشکلی هست که هیچ چاره ای براش نیست و اون اینکه به رحال ما در طول زمان عوض میشیم و خطوط قرمزمون عوض میشن و طرفون شاید کاملا برعکس عوض بشه و اینجاست که دیگه کاری نمیشه کرد.

و پاسخ نویسنده وبلاگ به ایشون:

به نکته خیلی خیلی خوبی در مورد خط قرمز اشاره کردید. ما اسم اون معیارهایی که تو پاراگراف بالایی گفتید رو میزاریم خط قرمز، بعد به مشکل میخوریم

جوان ما نمیدونه که خط قرمز ینی خط کش، ینی چیزی که به تو بگه به این مرد یا زن برای ادامه ی زندگیت بگی آره یا نه. منتها با این یک خروار المانی که ما ردیف میکنیم، هیشکی پیدا نمیشه، پیدا هم بشه که دوتاشو داشته باشه به قول شما سردرگم میشیم که حالا بهش بگیم آره یا نه.
خط قرمز ینی چارچوب ، ینی دو سه تا چیزی که بتونی روش تصمیم نهایی بگیری نه هزارتا چیزی که اصن ندونی کنار هم چی کارشون کنی

انتشار نظرات دوستان دیگر به معنی تأیید نظراتشان نیست.

دیدگاه شما در این باره چیست؟

۱ ۰
محب الحسینی
۱۶ مهر ۱۸:۳۰
پذیرفتن ازدواج(البته وقتی شرایطش پیش بیاد)یعنی قبول رفتن به کلاسی بالا تر
چرا خدا این همه ثواب برای متاهلین در نظر گرفته
مثلا ثواب نمازش هفتاد برابر میشه
دو ثلث دینش حفظ میشه و ..
چون امتحانش رفته مرحله بعدی
پاداش شاگرد اول شدن در کلاس ائل ابتدایی می تونه یک تراش باشه
اما کسی که در دانشگاه شاگر د نمونه بشه بهش سکه میدن حج میدن و...
و مسلما دروس دانشگاه سخت ترن(حتی با توجه به نسبت سنی)
ازدواج یعنی از این به بعد قراره با فردی که با من تفاوت های بسیاری داره تا اخر عمر سر کنم...مشکلات رو حل کنم و با زندگی کنار بیام
شرایط رو بعد از این باید به جای یک نفر برای دو نفر هموار کنم در مسیر بندگی
بعد تر برای سه نفر 4-5-6-راستی یک زمانی به بحث تعداد فرزندانم بپردازین :)
قراره همسر بشم مقامی که استعفا نداره(البته برای بچه سوسولای ناز نازی طلاق خیلی هم دم دسته ولی خدا اونو منفورترین حلال می دونه و هست)
بعد تر که والد و والده هم بشی دیگه خیلی سخت تر هست و جمع بین مسئولیت ها
و البته هم چنان فرزند والدینت هم باید باشی و با خانواده همسرت هم کنار بیای....
و این چالش هاست که تو رو بزرگ میکنه
مجبورت می کنه نقاط ضعفت رو بشناسی و بپذیری و برطرف کنی
و من الله التوفیق

پاسخ :

برای نظر خوبتون ممنونم.
خدا برکت وقتتون رو زیاد کنه :)
سوسنی
۱۶ مهر ۲۳:۱۶
احسنت و باریکلا. به رسم جنع آسمانی: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم...
اکثر اوقات خاموش میخونمتون اما این بار حیفم اومد خاموش باشم. 
زندگیتون پربرکت الهی. 

پاسخ :

خداروشکر که روشن شدید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
زندگی شما هم پر برکت ان شاء الله
ترنم
۱۷ مهر ۲۲:۵۴

سلام

به عنوان یه زن نظر من اینه که ازدواج خوبش خیلی خوبه، این قدر خوب که یه خانم می تونه به خاطرش از به ترین موقعیت های اجتماعی هم بگذره. و لازمه یه انتخاب خوب اینه که زن ماجرا بره چک کنه از نظر الله جل جلاله تو اون زندگی مشترک  چه کارس و  مرد ماجرا چه حقوقی به گردنش داره و مردی رو انتخاب کنه بتونه اون حقوق رو ادا کنه در حالی که چار گوشه دلش راضی باشه.

پاسخ :

سلام علیکم
بله همین طور هست که گفتید.
رایحه ی یاس
۱۸ مهر ۱۳:۴۴
سلام برشما

با پست جدیدمان به روزیم و منتظر نظرات خوب شما دوستان

http://dar-masire-zan-boodan.blog.ir/1394/07/18
azadmard
۲۱ مهر ۲۱:۳۶
سلام
ممنون از متن خوبتون،دوستان همه نکات رو به خوبی بیان کردند...
یه نکته ای تو ذهنمه که حیفم اومداینجا بیان نشه.
به عقیده من، فارغ از بحث ازدواج، یه نکته اساسی که ما آدمها بهش نیاز داریم توی زندگیهامون اینه که یکی از شروط آدمیت اینه که ما بتونیم برای زمانی هزچند کوتاه  (خلاصه گاهی اوقات ) خودمون رو بگذاریم کنار و به دیگری بپردازیم ،چه در جاهایی که منافع علمی،اجتماعی،اقتصادی و... مطرح میشن و چه در زمانهایی که بحث فایده بردن مطرح نیست ، بلکه این اهمیت داره که ما توجهمون رو از روی خودمون برداریم و روی دیگری منعطف کنیم.
اگر یک فرد به این رده رسید که بتونه به خودش نگاه نکنه و دیگری رو در اولویت قرار بده (حتی گاهی اوقات) ،اون زمان میتونیم این رو بگیم که این شخص میتونه (به قول دوستامون) با ترکیب شدن با دیگری به تکامل  برسه (یه کم از خودش برای اون بذاره یه کم از غیر خود را برای خودش یا حتی بجای خودش بپذیره) البته این نکته همه مسائل مربوط توی زندگی رو دربر نمیگیره
ازاونجاییکه هیچ زندگی مشترکی بدون از خودگذشتگی طرفین (هردوطرف) نمیتونه به سر منزل مقصود برسه و زندگی خوبی از آب دربیاد.
درمورد نکات دیگه هم که اینقدر دوستان خوب و کامل توضیح دادن که جایی واسه بحث نمونده...

پاسخ :

سلام علیکم
به نکته ی خوب و مهمی اشاره کردید.
یکی از ویژگی های ازدواج همین بیرون آمدن از خود هست. به عبارتی با ازدواج انسان «ما» می شود و دیگر «من» مطرح نیست.
azadmard
۲۱ مهر ۲۱:۴۸
نظر قبلیمو با عجله تایپ کردم (ببخشید اگر غلط املایی داشت و بعضی جمله بندی ها غلط بود)
یه سوال از دوستان داشتم:
اگر شما در شرایط ازدواج قرار بگیرید (هردوجنسیت) و شخص مقابلتون فردی باشه که در بعضی مسائل ضعیف هست ، اما میتونید بهاش زندگی معمولی مساعدی داشته باشید (تکرار میکنم معمولی !!!!) حاضرید از خواسته هاتون گذرید و اصل ازدواج و خوبی های بعد از اون رو مد نظر بگیرید و ازدواج کنید؟
بذارید مثال بزنم
مثلا آقا در شرلیط ازدواج قرار میگیره و میبینه شخص طرف مقابلش در مقوله زیبایی ازش ضعیف تریه و یا تو سطح مالی یا سیاسی  و... خانواده ضعیف تری داره اونوقت ... ؟
یا خانم خواستگار داره .... ولی اون شخص شغل ضعیفی داره و یا تحصیلات ضعیف و یا بلحاظ ظاهری چندان قوی نیست و یا در زمینه مالی توان بالایی نداره اونوقت ... ؟
برام سول مهمیه...(البته قصد فضولی کردن در عقاید دیگران رو ندارم)

پاسخ :

سوالتون سوال مهمی هست.
همان طور که در متن توضیح دادم ما اشکالمان این هست که ایدآل گراییم و ایدآل گرا شده ایم. همه چیز را بهترین و تمام و کمالش را می خواهیم. در صورتی که باید از خودمان بپرسیم آیا ما خودمان ایدآلیم که همه از همه چیز بهترینش را می خواهیم؟
علت بسیاری از غم و غصه ها هم همین است. طرف یک بهشت را در ازدواج برای خود تعریف میکند و وقتی واردش می شود می بیند فاصله دارد تا آن بهشت آن هم فرسنگ ها و اولین فکری هم که می کند فکر جدایی است تا به ایدآلش برسد!
در صورتی که ما فقط در عرصه ی «بندگی» نباید معمولی باشیم و باید به فکر «السابقون السابقون» شدن باشیم. در عرصه های دیگر اتفاقا باید معمولی باشیم. در خانواده، در کار، در زندگی و...
ویژگی پیامبر خدا هم همین بود، او «مثل» مردم بود، معمولی بود در خانواده و کار و زندگی و... اما در بندگی بهترین بود در همه ی عالم.

موقع انتخاب هم معیار اولی که داده شده ایمان است
. فرد باید خودش مؤمن باشد و کسی را هم انتخاب کند که مؤمن باشد. تا جهت زندگی از همان ابتدا خدایی باشد.
اما اگر ایمان بود، ایمان واقعی بود، بقیه ی مسائل قابل حل هست.
البته کفویت در معیارهای دیگر از جمله معیارهای مادی باید باشد اما نباید اصل باشد. اصل معیار ایمان است.
در مورد خاص سوال شما مشاوران مذهبی می گویند مثلا پسری که نمره ی زیبایی اش 20 است نباید با دختری که نمره زیبایی اش 10 است ازدواج کند و یا بالعکس. اما اگر مثلا فاصله دو سه نمره بود مشکلی نیست. یا در مورد تحصیلات دختری که دکتری دارد نباید با کسی که سیکل است ازدواج کند اما اگر طرف لیسانس داشت مسئله ای نیست. این ها هم همه برای این گفته می شود که افراد منشأ مشکلات بالقوه را بشناسند. مثلا اختلاف زیاد سطوح تحصیلی، مالی و... منشاء مشکلات بالقوه اند اما نه لزوما مشکل ساز. یعنی ممکن هست فردی با این اختلافات ازدواج کند اما مشکلی نداشته باشند. این بستگی زیادی به نوع مواجهه ی افراد با این جور مشکلات و مسائلی است که در زندگی پیش می آید دارد.
اگر فرد نگاه واقع بینانه ای به زندگی داشت و می خواست یک زندگی معمولی برای رضایت خدا داشته باشد برایش مشکلی جدی پیش نخواهد آمد. اما حتما این جور اختلافات برای یک فرد ایدآل گرا مشکل ساز خواهد شد.

از حسن نظر و لطف شما هم سپاسگزارم و برای شما آرزوی توفیق دارم.
همسر سید علی ...
۰۷ آبان ۱۶:۲۳
سلام 
به نظر من به خاطر فرهنگ ایرانی ما که بعضی وقتها جدای از اسلامیت قرار می گیره ، مقوله ازدواج برای دختران به عنوان هدف اصلی تعریف می شه که باید به این هدف رسید و هرآنکه به این هدف رسید موفقه و در مسابقه با همسالانش پیروز شده  ... در صورتیکه در ادبیات اسلامی هدف اصلی ازدواج نیست ، هدف اصلی فقط و تنها فقط تقرب به خداست ... که حالا یکی از راههای رسیدن به این هدف اصلی ازدواجه نه تمام این هدف ...  
یکی از دلایلی که در جامعه امروزی اگر دختری ازدواج نکند به اصطلاح سوال دچار افسردگی می شود همین است که هدف نهاییش را ازدواج قرار داده و یا خانم متاهلی که می گوید از دوران تجردت استفاده کن ، شوهر بکنی که چه ؟ هم موید همین مطلب است که هدفش تنها ازدواج کردن و به اصطلاح گوی پیروزی رو به دست آوردن بوده ... و حالا که به هدفش رسیده یا آن را آنطور که فکر می کرده نیافته یا آنکه دیگر هدفهایش تمام شده اند ... چرا که اگر به غایت هدفت برسی دیگر انگیزه ای برای ادامه نداری ... (در مورد هدفهایی با انگیزه غیر از تقرب)
به نظرم در مورد ازدواج درست ترین سوال اینکه آیا همه باید ازدواج کنند ؟ چرا ؟ 
اگر هر دختر مجردی این سوال را از خودش بپرسد  که آیا ازدواج برای همه هست یا نه به نظرم به شناخت بهتر از خودش کمک می کنه ، به شناخت بهتر از هدفهایش که اگر بر اساس شرایط نتوانست ازدواج کند وارد دومینوی هدفهای خوب تعریف شده از طرف جامعه نشه بلکه به هدفهای خوب متناسب با آفرینش اختصاصی خودش بپردازه ...
الان اگر از دختران مجرد بپرسید چرا می خواهی ازدواج کنی ؟ جوابهایی پر از شعار و کلیشه رو بیان می کنند که بیان از عدم شناخت درست هدف خاصه ی آفرینشی خودشون و همانطور که گفتم قرار دادن ازدواج به عنوان هدف اصلی زندگی هست به همین دلیل که دختری که سنش کمی بالا رفته است خودش را مجبور می کند تا از معیارهایش که بعضا درست هم باشند نه معیارهای تعریف شده در جامعه دست بکشد و یا کوتاه بیاید  تا ازدواج کند ... 
زنان جامعه ما کمی باید سقف هدفهایشان را از همسری و مادری صرف بالاتر ببرند برای اینکه به منزله ی یک انسان موفق و خوب باشند ...

پاسخ :

سلام علیکم
برام جالبه دوستانی که نامحسوس می خونمشون یکی یکی میان صالحات. البته من برای شما در وبلاگ قبلیتون یه بار یه نظر گذاشته بودم.
پاسخ نظر خوبتون رو در فرصت مناسب تر خواهم داد ان شاء الله

اما پاسخ
در این مورد که آیا زنان باید حتما ازدواج کنند یا مادر شوند و.... در مطالب اولیه ی وبلاگ بحث کرده ایم. خصوصا در مطالب مادری ظرفیت برای کمال، یا هدف خلقت انسان در نسبت با نقش های جنسیتی و کامنت هایشان

بنده قبول دارم که تعریف از ازدواج و هدف از ازدواج و حتی مفهوم زندگی و بندگی در جامعه عوض شده اما نمی توان ازدواج را جدای از این مسیر دانست.
درسته هدف از آفرینش انسان عبودیت و بندگی خداست ولی همین خالق در مسیر عبودیت یک انسان، برنامه هایی را پیش بینی کرده است که ازدواج هم یکی از آن برنامه های خداوند است برای انسان.
اصل آفرینش بر زوجیت است و بر همین مبناست که تجرد چه زن و چه مرد مذموم دانسته شده است.
به همین دلیل یک زن هم برای کامل شدن در مسیر عبودیت باید ازدواج کند و مادر شود. مگر موارد خیلی خیلی استثناء
ازدواج هدف نیست اما از لوازم طی این مسیر است، که هر زن و مردی باید آن را طی کند.
مسئله شدن ازدواج برای دختران و پسران ما هم به این دلیل است که یک جورهایی مسیر اصلی حیات برای بندگی بهتر را برایشان سد کرده ایم و چون برای طی مسیر باید از دروازه ازدواج هم گذشت، این افسردگی و توقف می آورد.
چون این مسئله یک نیاز است خصوصا برای دختران. این را با تأکید و مبتنی بر پیشینه مطالعات قرآنی عرض میکنم.
به نظر حقیر از لوازم انسان موفق و خوب شدن در مسیر بندگی ازدواج است.
جدا کردن ازدواج از مسیر زندگی مثل این است که فردی را وارد میدان مسابقه برای دویدن کنی و هیچ وسیله و ابزار کمکی به او ندهی، آب و غذا ندهی و بگویی بدو، این امکان پذیر نیست.
انسان برای بندگی بهتر نیاز دارد به ازدواج. در اصل ازدواج مثل موتور محرکه ی طی این طریق است. برای همین هم مثلا در روایات آمده است نماز فرد متأهل هفتاد برابر نماز مجرد ثواب دارد. این به دلیل سرعت سیری است که انسان متأهل در بندگی پیدا میکند.
گرچه همه ی مسیر عرصه ی امتحان است چه برای فرد مجرد چه متأهل و چه بسا یک ازدواج نامناسب یا رفتار نامناسب پس از ازدواج انسان را از مسیر بندگی دور کند.

همسر سید علی ...
۰۷ آبان ۲۲:۴۵
سلام 
داشتم وبلاگ رضوان جان را می خواندم مثل همیشه که چندباره می خوانم و نکاتشان برایم دوباره زنده می شود که چشمم به معرفی وبلاگ شما افتاد ...به خاطر همین مزاحم شدم :)
در مورد پاسخی که به نظرم دادید باید عرض کنم که 
فکر کنم منظور نظر بنده رو درست متوجه نشدید ... در نظر قبلی منظور من این نبود که ازدواج نه و یا ازدواج را جدای از مسیر بندگی دانستم چرا که اگر بار دیگر نظرم را بخوانید می بینید که نوشته ام " یکی از راههای رسیدن به این هدف اصلی ازدواجه نه تمام این هدف ...  " و حالا آیا فقط با ازدواج می شود به تقرب رسید ؟ مسلما نه ... درست است که یکی از راههای با اهمیت است ولی تنها راه نیست ...
بنده در آن نظرازدواج کردن به عنوان هدف نهایی برای ربودن گوی پیروزی در بین هم سن و سالان و دیگر دختران رو مذموم دانستم همانطور که عرض کردم .. و گفتم هدف در بین دختران ما باید عوض شود نه اینکه مقوله ای به نام ازدواج رو زیر سوال برده باشم ... مقصود بنده این بود که به جای آنکه دختران ازدواج صرف رو به عنوان هدف نهایی انتخاب کنند برای موفقیت ، به شناخت بهتر از هدفهای اختصاصی آفرینشی خودشون بپردازند اگر نظرم را بخوانید کاملا نوشته ام که "اگر بر اساس شرایط نتوانست ازدواج کند وارد دومینوی هدفهای خوب تعریف شده از طرف جامعه نشه بلکه به هدفهای خوب متناسب با آفرینش اختصاصی خودش بپردازه ..." چرا که به هرحال ما در جامعه داریم قشری از دخترانی را که تا آخر عمر مجرد می مانند مثل دورانهای قبل .... حالا آیا دختری که به هر دلیل مجرد ماند بر اساس سوال که در آن گفته شد چنین دخترانی چرا دچار افسردگی می شوند آیا باید دچار افسردگی شود ؟ یا باید اهداف اختصاصی آفرینشی خودش رو بشناسه و وارد دومینو جامعه نشه ؟
منظور من از اینکه گفتم زنان ما باید سقف هدفهایشان را از مادری و همسری صرف بالاتر ببرند موید همین مطلب بود ... هدف بندگی خدا در عین حفظ طراوت و شادابی روح و جسم بالاتر از هدف مادری و همسری صرف چرا که همسرانی رو می بینیم که بعد از  چند سال زندگی مشتترک احساس شکست می کنند و از همسرشان متوقع می شوند که به خاطر تو فلان کار رو نکردم یا بیسار کار رو نکردم و همین می شود که در مواجهه با دختران مجرد می گویند می خواهی ازدواج بکنی که چه ؟ ما شوهر کردیم چه شد ... یا از مجردیت لذت ببر ... یا مادرانی را می بینیم که چون سقف هدفشان را مادری صرف قرار داده اند بعد از چند سال که بچه هایشان بزرگ شدند و تنها شدند متوقع می شوند که من برای شما فلان کار را کردم و یا بیسار کار را کردم و بعد دچار شکست و افسردگی می شوند ... به همین خاطر می گویم سقف اهداف رو باید بالا برد ...
نمی دانم الان توانستم منظورم را برسانم یا نه ؟ و یا چون سخت صحبت کرده ام متوجه منظورم نشدید ...

پاسخ :

سلام علیکم
کاملا مشخص است یک خانم فلسفه خوانده به این شکل موضوع رو مطرح میکند.
عذرخواهم برای تأخیر در پاسخ
چند روزی برای اتمام چندکار نیمه تمام گرفتارم.
ان شاء الله در روزهای آتی پاسخ سوالتان را خواهم داد.

متوجه منظور شما هستم که می فرمایید باید افق دید را وسیع تر از حدی به نام ازدواج قرار داد.
بنده هم حرفم این هست اما با این تفاوت که دوستانی در جامعه می خواهند حال دختران مجرد خوب شود بدون ازدواج
و بنده با این مسئله موافق نیستم
چرا حال دختران را خوب نکنیم با خود ازدواج نه این که آن را از مسائل زندگیشان خارج کنیم.
چرا تلاش نکنیم که دیدشان اصلاح شود و مسیر زندگی و بندگی را توأم با ازدواج نبینند؟
چرا وسایل ازدواج را تسهیل نکنیم؟
حالا در این موارد استثنائاتی هم هستند که باید حالشان را خوب کرد با قرار دادن آن ها در مسیر بندگی و تقرب به خداوند. اما این عزیزان باید تعدادشان در جامعه خیلی زیاد باشد؟
اگر هست چرا؟ چرا در یک جامعه اسلامی که اصل بر تأهل است نه تجرد تلاش نکنیم برای کم کردن تعداد این عزیزان؟
بنده قبول دارم تعاریف و اهداف اشتباهند و افراد هم مبتنی بر دیدگاه های خودشان نظراتشان را می گویند، اما هم باید تلاش کنیم برای دادن دید درست به زندگی و هم این که در این مسیر یکی از ابزارهای بندگی و رشد و کمال را ازدواج بدانیم.
ممنون از حضور و نظرتون
میم ....
۱۶ دی ۱۷:۴۴
هدف نهایی این نیست من درقالب همسر یا مادر برم با خدا ملاقات کنم:/باید با دین درست حسابی برم دیدنش! خب من تا وقتی مجردم دینم تو دست خودمه.ولی وقتی متاهل بشم رضایت یه نفر دیگه میشه شرط دینم.باید همش رضایت اون حفظ بشه وگرنه...
وقتی هم ادم مجرده فقط حق خدا میاد گردنش ولی وقتی متاهل شد حق و الناس سنگینی مدام اطرافشه که باید حواسش و بهش بده.ازدواج راه یه گناه و میبنده ولی راه گناهای زیاد دیگه باز میشه.
ضمنا هر دختری یه بار گفتگوی جبرئیل با پیامبر رو بخونه از ازدواج منصرف میشه.مثل من☆
اونجایی که جبرئیل به پیامبر میگه حق زن ها رو ادا کنید چرا که اون ها •●گرفتار●• در دست شما هستن..
من دنبال کمال نیستم من فقط از عذاب فرار میکنم

پاسخ :

چه عجب از این طرف ها؟
از کنکور چه خبر خانوم؟
بله هدف نهایی بندگیه و همسر و مادر شدن هم در مسیر بندگی تعریف میشه و مسیر بندگی هیچ وقت آسون نیست چه برای مجردها چه برای متأهل ها
الان که شما در منزل پدر و مادر هستید رضایت پدر و مادر شرط رضایت خداست
بعد هم این مسئله فقط از جانب مرد برای زن نیست. برعکسش هم هست  که خدا حال مردی رو که به همسرش ظلم کنه اساسی جا میاره
آدم بی کس و کاری که تنهای تنها بدون ارتباط با هیچ کسی، اگر وجود داشته باشه، ک فقط حق خدا گردنش هست
مگرنه انسان چون موجودی اجتماعی هست و در خانواده به دنیا میاد بعد از حق خدا حق پدر و مادر گردنش میاد.
چه روایتی؟
اتفاقا روایت هست زنی آمد خدمت رسول خدا صلوات الله علیه گفت نمی خواهم ازدواج کنم. حضرت فرمودند دخترم فاطمه بر تو ارجحیت داشت بر ازدواج نکردن. اگر ازدواج نکردن فضل بود او که هم نباید ازدواج میکرد(نقل به مضمون)
در مورد اون بخش از روایت هم باید دید چه واژه ی عربی ای به گرفتار ترجمه شده شاید ترجمه اشتباه بوده. به هر حال ترجمه درست یا اشتباه زنان بعد از ازدواج امانتند در دستان مردان. همان طور که پیش از ازدواج امانتند در دست پدرمادر هایشان
همه ی ما فطرتا به دنبال کمالیم و این رو در زمانی حتما متوجه خواهید شد.
لازمه دوری از عذاب کسب رضایت خداست و کسب رضایت خدا در انتخاب مسیری است که خدا برایمان تعیین کرده است که یکی از لوازم مسیر ازدواج هست
میم ....
۱۶ دی ۲۲:۵۷
کنکور خوب پیش نمیره اگر خوب پیش میرفت نمیومدم نت.اومدم یکم ولگردی!
خب باشه رضایت دو نفر به اندازه کافی مشکل هست دلیلی نداره دو تفر بشن سه نفر.
ضمنا روایت و تو کتاب معتبری از ایت الله نوری همدانی خوندم
چرا نوه پیامبر مجرد موند؟( حضرت معصومه )
ضمنا فکر نکنم خدا بخواد حال مرد ها رو بگیره چون تو خانواده اوضاع بر وفق مرادشونه دلیلی نداره بخوان بقیه رو اذیت کنن
ولی مسائل مربوط به خانواده بر وفق مراد زن ها نیست ممکنه خونشون به جوش بیاد بقیه رو اذیت کنن
من هرچی حدیث از پیامبر و امام صادق درباره خانواده و زن و شوهر رسیده خوندم
خلاصش این میشه
زن ها از حق خودشون کوتاه بیان
مثل کنیز تو خونه هر جور شده همسرشون و راضی نگه دارن

پاسخ :

خب معلومه مگرنه نمیومدی وب و این مطالب رو مطرح کنی
آیا قانون کلی خداوند تجرد هست یا حضرت مریم و حضرت معصومه سلام الله علیهما از استثناء ها بودند؟
یکی از فرضیه ها در مورد این دو بزرگوار عدم وجود کفو برایشان بوده است نه این که نخواهند ازدواج کنند و از مسئولیت سر باز بزنند.
در مورد روایت من تشکیکی نکردم. فقط روایت رو تا به حال نخوندم.
شما خدا هستی؟
اگر آن روایت هست که زن گرفتار مرد هست روایت هم هست که خدا حال مردهای ظالم رو میگیره.
اگر حوصله کردم روایاتش را پیدا میکنم میگذارم همینجا
اما زنی از کتک های شوهرش به حضرت علی ع شکایت کرد خود حضرت مستقیما رفتند و آن مرد را تنبیه کردند. این عمل عقوبت دنیایی دارد. آخرتی ندارد؟!
چرا مسائل خانواده بر وفق مراد زن ها نیست؟
ولی من از تمام مطالعاتی که تا به حال داشته ام اصلا چنین برداشتی نکردم.
هیچ جا گفته نشده زن ها از حقشون کوتاه بیان و مثل کنیز همسرشون رو راضی نگه دارن!
زن در خانواده حقوقی دارد و وظایفی مرد هم حقوقی دارد و وظایفی
اما اشکال ما این هست که حقوق مرد و تکالیف زن را نسبت به شوهرش به زن می گوییم اما حقوق و تکالیف مرد را نسبت همسرش به او نمیگوییم. و برداشت های اشتباهی مانند برداشت شما به وجود می آد.
قبلا همین جا بحث کردم چون مرد حقوق بیشتری نسبت به زن دارد به همین دلیل هم مسئولیت بیشتری نسبت به او دارد.
شما میدونید روایت داریم که مرد باید به انتخاب همسرش غذا بخوره و اگر با خواست خودش غذا بخواد صفات منافق رو داره. (نقل به مضمون)
روایت مشهور سعد بن معاذ رو که حتما شنیدید: کسی که از یاران پیامبر بود، حضرت بر جنازه اش نماز خواندند، فرشتگان بر بالین او حاضر شدند. چنان عذاب قبری بر او حاصل شد که حضرت علتش رو تند خویی با خانواده اش مطرح کردند.
در مذمت سخت گیری بر خانواده از رسول خدا صلوات الله روایت شده که فرمودند بدترین مردم مرد سخت گیر بر خانواده است. بدترین مردم چنین مردی هست! ص 239 مفاتیح الحیات
رسول خدا صلوات الله فرمودند: هرکس از روی ستم زنی را بزند من در روز قیامت دشمن او خواهم بود. هرکس آنان را از روی ستم بزند خدا و پیامبرش را نافرمانی کرده است. ص 259 مفاتیح الحیات
از این روایت ها انقدر زیاد داریم که خدا میدونه


میم ....
۱۷ دی ۰۹:۱۲
اون رکن امامت بسته به ازدواج ایشون بود و گرنه ازدواج لازم نبوده
بله خب الان که شما هم روایت و دیدید خط میکشه رو خیلی از ادعا ها
ضمنا من گفتم همه احادیث و خوندم یعنی اینا رو هم که شما گذاشتید دیدم ولی وجه غالب اون چیزایی هستن که تو کامنت قبل گفتمشون

اصلا تا حالا به ضمیر های متصل اون ایه که میگه ازدواج برا ارامش و این حرفا دقت کردین؟ ایه یه طرفس.برای مرد ها ارامشه

پاسخ :

1- خداوند قادر نبود برای حضرت زهرا سلام الله سرنوشتی مثل حضرت مریم سلام الله رقم بزند؟
اما چون نظام عالم مبتنی بر زوجیت هست خداوند حضرت علی را زوج ایشان قرار داد که نمونه کاملی برای اسوه بودن برای همه زنان و حتی مردان عالم باشند.

2- بنده معتقد نیستم وجه غالب احادیث مد نظر شماست. اگر به ابواب کتب روایی مرجع مراجعه کنید متوجه منظورم خواهید شد. اشکال اینجاست که آن بخش بیشتر گفته شده و این بخش کمتر گفته شده.

3- آن روایت خط میکشد روی چه ادعایی؟

4- بله به آن آیه دقت کرده ام. از نظر یک مرد تا به حال به این آیه نگاه کرده اید؟
مگر مرد ناقص است و خودش نمی تواند به آرامش برسد که برای رسیدن به این آرامش نیاز به زن است؟
اگر این فرض صحیح باشد فرد کامل در نسبت بین زن و مرد کیست؟
این نقص زن نیست که می تواند لتسکنوا باشد برای مرد، بلکه ویژگی ای است که خداوند به زن داده نه به مرد.
کما این که مرد هم در نسبت با زن وظایف خیلی مهم تری دارد که ان شاء الله در آینده مفصل به آن خواهم پرداخت.

5- سوال های خصوصی را هم همین جا پاسخ می دهم
تعبیر به میوه یا گل برای زن از جهت تمثیل هست.
از این میوه باید به موقع استفاده کرد، با گل باید با ملاطفت برخورد کرد.
این که باغبانی توصیه کند میوه ها سر فصلش چیده شوند این نقص میوه است؟
یا این که گل فروش توصیه به نگهداری گل کند نقص گل است؟
هیچ کدام نقص نیست بلکه سفارش است برای استفاده درست.
حالا وقتی گفته می شود دختر زود ازدواج کند نسخه ی خالقی است که ما را آفریده برای مخلوقش، کما این که به مرد توصیه شده هنگام بلوغ ازدواج کند.
این توصیه ها برای حفظ ظرفیت زنانگی خود زن هست نه ظلم به او. ظلم آن است که بگذارید آن گل پژمرده شود و آن میوه بگندد. که رسول خدا تحذیر داده اند از این ظلم.
برداشت شما از این روایت صحیح نیود.

6- در مورد آن روایت سجده بر مرد که اگر سجده بر غیر خدا روا بود امر می کردم که زن بر مردش سجده کند.
معلم شما وقتی شما را بخواهد بر انجام عمل مهم درس خواندن برای قبولی در کنکور یا امتحان توصیه کند چه میکند؟ اگر برایش مهم نباشید میگوید باشد برایم مهم نیست هرچه خواست بکند!
اما یک معلم وظیفه شناس میگوید حواست باشد درس نخوانی می افتی و از کلاسم اخراجی!
این روایت هم به جهت اهمیت موضوع و تحذیر از برخورد اشتباه هست. این را تا متأهل نشوید نخواهید فهمید.
گرچه روایت های برعکسش هم هست در مورد حق زن که البته گفته نشده. نمونه اش همان روایت بدترین مرد که در آن کامنت آوردم.

7- در مورد آیات نشوز زن و مرد
مفصل خواهم نوشت ان شاء الله اما اجمالا، ما سه طیف قدرت داریم، قدرت سخت، قدرت نیمه سخت و نرم. در مورد نشوز مرد برخورد مرد با زن در این سه طیف تعریف شده که آخرین برخورد اعمال قدرت سخت هست با مفهوم واضربوهن در آیه. این آیه فقط یک جور نمایش قدرت و قهاریت هست بنا به مصالح و حکمت هایی. که البته واضربوهن هم قید دارد که باید به شکلی باشد که مشمول دیه نباشد و حتی سرخی برجای نماند.

اما در مورد نشوز مرد، خداوند به زن، دو حوزه از قدرت را عطا کرده است قدرت نرم و نیمه سخت. در علم امروز قوی ترین قدرت، قدرت نرم است که زن این ابزار را دارد. و بازهم این را فقط یک خانم متأهل می داند که چه طور می تواند از این قدرت الهی برای مقابله با این مسئله استفاده کند.
میم ....
۱۷ دی ۱۶:۱۱
کامنتمو یه جا میذارم این برای تساوی:اول اینکه بخشید مجبورتون کردم این همه تایپ بکنید راستش من اینا رو خیلی وقت پیش تو کتاب ایت الله جوادی املی خونده بودم.حتی شکل کنفرانس همه کتاب و برا یه یه گروه از دخترای همسن خودم شرح دادم.تو سایت های مذهبی هم همه به این کتاب استناد میکنن.
اینجا بعضی چیزا رو نوشتم گفتم شاید شما دلایل جدید داشته باشید
به نظرم تا وقتی ادم از کارش راضیه ظلمی بهش نشده.حتی اگر بخواد دنیا رو متوقف کنه
فکر میکنم ظلم اصلی بندگیه بدونه این که از حکمت سردربیاریم.
............
اما این مطلب که گفتید امروز قدرت مهم قدرت نرمه!
فکر نکنم اسلام فقط مال قرن بیستم و بعد از اون باشه.زن هایی که توی قرن های قبل زندگی کردن قدرتشون چی بوده!!یعنی دین متناسب با اون روزگار نبوده
درباره تقدیر حضرت زهرا هم. خب اونا بین یه سری عرب احمق زندگی میکردن نمیشد مثل حضرت مریم باشه.مردم درکش نمیکردن
زن و شوهر تو اسلام حقوقشون این طوره
مرد 100 تا
زن 1
اینم تو حدیث پیامبر خوندم

پاسخ :

1- تایپ نکردم. من نرم افزار کتابخانه آثار آیت الله جوادی آملی رو دارم و از اونجا کپی کردم :)
بنده نظری جز نظر آیت الله جوادی آملی ندارم و و آیا میشه در این حوزه نظر جدیدی داد جز این که زن و مرد در امور انسانی تفاوتی ندارند؟
در ضمن شما گفتید نظر علما این هست و زن از دیدگاهشون شعور ندارد و... بنده با دیدگاه ایشون نظر شمارو رد کردم :)

2- فردی که گناه میکنه، ممکنه از گناه لذت ببره و از خودش راضی باشه اما ظالمه، ظالم به نفس خودش، اما از این ظلم آگاه نیست

3- ظلم اصلی اینه که تسلیم خدا نشیم
اما برای عمق بخشیدن و رشد بندگیمون باید معرفت پبدا کنیم
در آیه و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون
این عبودیت با میزان معرفت انسان ها رشد میکنه
اما حوزه اسلام و تسلیم ربطی به میزان فهم ما نداره
در اسلام ما هرچی خدا گفت میگیم چشم ولو حکمتش رو ندونیم. اگر حکمت مسئله ای رو نمی دونستیم نباید بگیم خدا ظالمه و عادل نیست و این رو قبول ندارم. حکمت مسئله ای رو اگر فهمیدیم کمک میکنه به رشد ایمان اما ندونستنش نباید موجب ظن و گمان بد به خداوند بشه

4- قدرت نرم که ابداع بشر زمان امروز نیست. بشر تازه کشف کرده قدرت نرم رو. قدرت نرم از ابتدای خلقت بشر در اختیار بشر بوده اما الان به اهمیتش پی برده

5- به نظرتون جهل اعراب بیشتر از جهل افراد زمان حضرت مریم بوده که زن رو به عبادتگاه راه نمیدادن؟ جهل جهله زمان هم نمیشناسه
انقدر جهل افراد زمان حضرت مریم سلام الله زیاد بوده که حضرت از شهر بیرون میرن، حتی برای زایمان نزدیکانشون کنارشون نبودند.

6- اگر چنین روایتی با مضمونی که شما این جا آورده باشید وجود داشته باشه چون با نص صریح قرآن در تعارض هست باید کنارش گذاشت
این روایت در تناقض صریح با آیه 228 سوره بقره است
...لَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ (در مورد این آیه در مطلب زن مشغول زن مسئول و کامنت هایش توضیح داده ام.)



میم ....
۱۷ دی ۱۸:۰۳
یادم باشه دانلود کنمo_Oنگقتم همه علما!
حرفاتون درست.بجز قسمت جهل عربا.قطعا شعور یهودیا بیشتر از عربای اون زمان بوده.دیگه خدا میخواد مثال ادم نادون و بزنه میگه عرب جاهلیت!

به هرحال من از اوناییم که نمیتونن با این وضع رو زبونشون بچرخونن خدایا شکرت و ...
خیلی ممنون بابت ایه.یادم باشه تو المیزان دربارش بخونم.

پاسخ :

خریدنیه نرم افزارش :)

به هر حال این حکمت مثل حضرت  مریم نشدن حضرت فاطمه سلام الله نیست

خواهش میکنم
توصیه میکنم تسنیم رو هم در کنار المیزان بخونید
میم ....
۱۷ دی ۱۸:۱۳
-.-
فقط یه چیز دیگه یکی از بدی های زن بودن همینه که باید وقتتو صرف این چیزا بکنی.اخرشم هیچی!
کدوم مردی مجبوره وقتشو صرف اشناخت این چیزا بکنه...

پاسخ :

کسانی وقتشون رو صرف این جور مسائل می کنند که اهل تفکرند ربطی هم به زن بودن یا مرد بودن نداره
کسی هم مجبور نیست برای تفکر :)
کما این که در طول تاریخ زنان و خصوصا مردان زیادی وقتشون رو برای این جور تفکرات و مطالعات اختصاص داده اند.
بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاءالله در اینجا به عنوان
«کرسی آزاداندیشی مجازی زن و خانواده»
دیدگاه هایم را در باب موضوعات مختلف پیرامون زنان با تمرکز بر تعریف و تبیین جایگاه و نقش زن و خانواده در اسلام و قرآن خواهم نوشت.
مشی کلی این وبلاگ نگاه منصفانه و واقع بینانه در قضاوت بین آراء گوناگون و متنوع صادر شده از متفکران و نظریه پردازان شرقی و غربی است، لذا جهت گیری های فمینیستی و امثالهم در اینجا اعتباری ندارند.
مطالب مندرج در این وبلاگ نتیجه سال ها مطالعه و برآیند آموخته های بنده است که در جهت منویات امام خامنه ای آن ها را به اشتراک میگذارم. طبیعتا نظراتم نه نظری نهایی و جامع است و نه بدون اشکال. فقط فتح بابی است برای جور دیگر نگریستن به جنس «زن».
نظرات در این وبلاگ باز است و همه ی نظرات موافق و مخالف به شرط عدم توهین محترمند و فقط نظرات حاوی توهین حذف خواهند شد.

لازم به ذکر است هر گونه کپی برداری یا نشر مطالب وبلاگ «صالحات» منوط به اجازه نویسنده ی وبلاگ است.
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان