موج دوم فمینیسم 2
از دیگر عوامل به وجود آمدن موج دوم جنبش فمینیسم می توان به نقش دولت اشاره کرد.
در اوایل دهه 1960 به دستور رئیس جمهور آمریکا کمیسیون هایی برای بررسی موقعیت زنان تشکیل شد که انتشار نتایج گزارش ها باعث آگاهی از وضعیت نامناسب زنان شد. در این شرایط در سال 1965 کمیسیون برابری فرصت های شغلی، از اجرای مفاد مربوط به جنس در قانون سرباز زد و علی رقم تلاش زنان، مقامات فدرال هم از زنان در کمیسیون دفاع نکردند.
در نتیجه این اقدام دولتی گروهی از زنان با رهبری «بتی فریدن» تصمیم به تهیه قطع نامه ای گرفتند که این قطع نامه هم رد شد. پس از این اقدام آن ها سازمان ملی زنان یا «NOW» را برای پیش برد حقوق زنان و دفاع از برابری آن ها تشکیل دهند.
این اقدام سرآغاز شکل گیری یکی از جریان های اصلی در موج دوم فمینیسم یعنی جناح «لیبرال اصلاح طلب» که عمدتا در پی جذب اجتمای و سیاسی زنان در همه نهادها در شرایط مساوی با مردان بود. حق زنان برای مشارکت در نظام سیاسی ، احزاب و نهادهای سیاسی، دسترسی به همه حرفه ها و مشاغل، دسترسی به آموزش و حق رأی برابر و البته دسترسی به تمام پیش شرط ها ی لازم برای تحقق این برابری را ضروری می دانست.
محورهای اصلی و تقاضاهای بنیادی فمینیسم لیبرال در نخستین کنفرانس ملی سازمان زنان در سال 1967 شامل موارد زیر بود:
1-افزودن اصلاحیه برابری حقوق به قانون اساسی
2-اجرای قانون منع تبعیض جنسی در اشتغال
3-حقوق مرخصی برای مادران شاغل و استفاده زنان از مزایای تأمین اجتماعی
4-کاهش مالیات برای هزینه های نگهداری از کودکان و خانه برای والدین شاغل
5-ایجاد مراکز روزانه نگهداری از کودکان
6-آموزش برابر و مختلط
7-حق زنان برای کنترل باروری
فریدن و سایر فمینیست های لیبرال بر آن بودند که زنان باید از تعلق خود به خانه بکاهند، با این باور که خانه جایگاه مناسبی برای زنان نیست.
فمینیست های لیبرال موج دوم نیز مانند نسل قبل از خود قوانین حمایتی را به زیان زنان و دستاویزی برای به حاشیه کشاندن زنان از بازار کار و محروم ساختن آنان از امتیازات مردان می دانستند.
در عین حال فمینیست های لیبرال در صدد نفی مادری نبودند و ایجاد امکانات برای نگهداری از کودکاندر خانه، یا ایجاد مراکز عمومی نگهداری از کودکان در جهت کم کردن مشکلات ناشی از مادری زنان بود. فردیدن معتقد است که «مادری تنها وقتی به یک عمل لذت آفرین و مسئولانه تبدیل می شود... که زنان بتوانند با آگاهی و مسئولیت انسانی کامل تصمیم بگیرند که مادر باشند.» به این ترتیب حق کنترل بر باروری به عنوان یک حق مدنی تلقی می شود که هیچ مرجعی جز خود زن نمی تواند درباره آن تصمیم بگیرد. بر همین اساس حق سقط جنین به عنوان یکی از حقوق مورد توجه فمینیست های لیبرال و به بیان خود فریدن «حق جوهری غایی زنان» مطرح می شود.
تظاهرات سازمان ملی زنان برای قانونی کردن سقط جنین
از جنبش تا نظریه های اجتماعی، تاریخ دو قرن فمینیسم، حمیرا مشیرزاده، نشر شیرازه