بسم الله النّور
در ادامه ی مطلب قبل آیت الله جوادی آملی به شرح آیات ماجرای دعوت سلیمان نبی از ملکه سبأ اشاره می کنند.
«آن روز در فاصله دورتری از فلسطین و در سرزمین یمن بانویی سلطنت میکرد که قرآن از زبان هدهد سلطنت او را چنین تصویر میکند:
انّی وجدت امرأة تملکهم وأُوتیت من کلّ شیء ولها عرش عظیم وجدتها وقومها یسجدون للشمس من دون اللَّه
من زنی را یافتم که بر آنها سلطنت میکرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت. او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا به خورشید سجده میکردند.
بعد از رسیدن این گزارش به سلیمان ـ سلام اللَّه علیه ـ آن حضرت نامه کوتاهی نوشت که:
انّه من سلیمان وانّه بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم أن لا تعلوا علی وأتونی مسلمین
نامه از سلیمان است و در آن نوشته است: به نام خداوند رحمتگر مهربان بر من بزرگی مکنید و مرا از درِ طاعت درآیید.
این نامه وقتی توسط هدهد به دربار آن بانو رسید اولاً نامه را با کرم ستود:
انّی ألقی الی کتاب کریم
کرامت نامه تنها در مهر کردن آن نبود، بلکه محتوای نامه مایه کرامت آن بود. گرچه ادب صوری آن گونه نامه نگاری و نامه رسانی هم بی نقش نیست ولی سهم مؤثر در کرامت نامه، همان مضمون نامه است، این بانو گفت: این کتاب از طرف سلیمان است و محتوای آن دعوت به اسلام. لذا با درباریانش مشورت کرد آن ها گفتند:
نحن أُولوا قوّة وأُولوا بأس شدید
از نظر مسائل سیاسی و نظامی قدرتمندیم و کمبودی نداریم اما:
والأمر الیک فانظری ماذا تأمرین
تصمیم گیری نهایی با شماست که مسؤول کشورید.
از این به بعد باید دید که تهور چیست و شجاعت کدام است، ترس چیست و احتیاط کدام است، جهل چیست، و عقل کدام است؟ تسلیم نشدن در برابر حق شجاعت نیست بلکه تهور است. این که در پیشگاه حق خضوع نمیکنند آن درندگی است نه قدرت. لذا این بانو گفت که من او را می آزمایم ببینم هدف او قدرت های دنیایی است یا راه انبیا را طی کرده است. او در آغاز با امور مادی سلیمان را آزمود و گفت:
انّی مرسلة الیهم بهدیّة فناظرة بم یرجع المرسلون
من هدیه ای برای آنها میفرستم، آنگاه منتظر میمانم تا ببینم این پیک های من که هدایا را بردند چه پیامی میآورند اگر آنها مسائل مالی طلب بکنند، باج و خراج بخواهند و حاضر شوند در قبال مالی که به آنها می پردازیم، دست از دعوت ما بردارند، دیگر لازم نیست ما مکتب آنها را بپذیریم و اگر چنین نشد، و آن ها با این هدایای مالی قانع نشدند، ما تصمیم دیگر میگیریم. وقتی هدایا را فرستاد و سلیمان ـ سلام اللَّه علیه ـ هدایا را ردّ کرد و فرمود:
بل أنتم بهدیّتکم تفرحون
شما به ارمغان خود، شادمانی میکنید.
جوابی داد که آن بانو فهمید نظام سلیمان نظام مالی نیست که تطمیع او ممکن باشد، نظامی نیست که بتوان با دادن قدرت و اختیار و منافع کشور، او را راضی کرد، تا از دعوت به اسلام صرف نظر کند. از سوی دیگر او می دانست که:
انّ الملوک اذا دخلوا قریة أفسدوها وجعلوا أعزّة أهلها أذلّةً وکذلک یفعلون
در این که ذیل آیه، کلام آن بانو است یا امضای الهی مسأله دیگری است ـ یعنی قدرتمندان اگر وارد منطقه ای بشوند عزیزان را ذلیل میکنند و ذلیلان را ممکن است عزیز بکنند، به هر حال عزت های مجازی را به دست ذلت میسپارند. بدین جهت او گفت: من برای ملاقات و دیدار سلیمان آماده ام.
البته قبل از این که ملکه سبا به زیارت سلیمان ـ سلام اللَّه علیه ـ مشرف بشود تخت ملکه را با پیشنهاد آن حضرت به حضورش آوردند.
قال الّذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل أن یرتدّ الیک طرفک
کسی که چیزی از علم کتاب نزدش بود گفت من آن را قبل از چشم به هم زدن شما یا در نزدیکترین فرصت، می آورم.
البته تحقیق پیرامون این آیه بحث جدایی است و مربوط به بحث کنونی ما نیست. وقتی این بانو آمد سلیمان ـ سلام اللَّه علیه ـ به عنوان آزمایش هوش، دستور فرمود تخت ملکه سبا را مختصری تغییر دهند تا میزان هوش و توجه او را بیازماید. او هم گفت (کأنّه هو) گویا این تخت من است و نگفت «انّه هو» یعنی حتماً آن تخت من است، و سرانجام بعد از یک سلسله مناظره و مباحثه و محاوره و سؤال و جواب، بلقیس گفت:
ربّ انّی ظلمت نفسی وأسلمت مع سلیمان للَّه ربّ العالمین
اگرچه آن خوی وثنیت و بت پرستی مانع بود که زودتر بپذیرد:
وصدّها ما کانت تعبد من دون اللَّه انّها کانت من قوم کافرین
یعنی این خوی وثنیّت و صنمیّتش صادّ بود و او را منصرف میکرد، چون نفس بت پرستی انصراف از طریق حق است، لذا می فرماید این بیراهه رفتن، او را از راه بازداشت ولی در عین حال راه فطرت و اندیشه و تصمیم گیری به رویش گشوده بود، لذا قرآن بعد از این که فرمود بت پرستی نگذاشت که این زن ایمان بیاورد، می فرماید وقتی وی از نزدیک با سلیمان گفتگو کرد گفت: (ربّ انّی ظلمت نفسی وأسلمت مع سلیمان للَّه ربّ العالمین) یعنی خدایا من به خودم ستم کردم از این که تو را نپرستیدم و من همراه سلیمان به کوی تو می آیم. من مسلمان سلیمانی نیستم بلکه من با سلیمان، مسلمانم و مسلمان توام، نگفت «أسلمت لسلیمان» بلکه گفت (أسلمت مع سلیمان للَّه ربّ العالمین) بدین خاطر است که ذات اقدس اله از این جریان به عنوان عظمت و عبرت آموزی یاد میکند.
در مقابل این قصه، قصص فراوانی هم هست که اگر کسی خواست بفهمد آل فرعون عاقلترند یا این زن، آل نمرود عاقلترند یا این زن، سلاطینی که مسیح ـ سلام اللَّه علیه ـ با آنها روبرو بود عاقلترند یا این زن، بعد از این که معنای عقل در فرهنگ قرآن را تبیین نمود، خواهد دید این زنی که سلطنت می کرد و زمامدار کشور وسیع یمن بود، عاقلتر از خیلی از زمامدارهای مرد بوده است. او می دانست که شجاعت در تسلیم شدن در مقابل حق است نه تهور، او شجاعت را از تهور تمیز داد و نگفت: ما حاضر نیستیم زیر بار پیامبران بیگانه برویم، زیرا که چنین خوی و سیرتی خوی درندگی است. او پذیرفت، چرا که بیگانه ای در کار نبود، سلیمان آشنا است، پیامبری است که پیام دوست را آورده و سخن حق را ارائه داده است. قرآن کریم این داستان را به عنوان یک نمونه طرح میکند. اگر چنانچه مردانی به صلاح و فلاح رسیدهاند، مردانی هم به فساد و افساد و هلاکت نسل انسانها و حرث آنها دست یازیدند و بسیاری از مردم بی گناه را کشتند. اما این زن بسیاری از خون ها را حفظ نمود. و بر اساس همین جریان، زنان فراوانی در صدر اسلام گفتند: "أسلمت مع رسول اللَّه، للَّه ربّ العالمین".»3
همان گونه که در مطلب قبل هم اشاره شد آیت الله جوادی آملی چند مؤلفه را در پذیرش حق از جانب بلقیس مطرح می کنند:
1- آن زن، قدرتش از سلاطین دیگر کمتر نبود اما عاقلتر از سایر مردها بود.
2- مناجات و موعظه در زن بیش از مرد اثر می گذارد.
3- با درباریانش مشورت کرد.
4- او می دانست که شجاعت در تسلیم شدن در مقابل حق است .
بنابراین از مجموع تمام مواردی که ذکر شد می توان نتیجه گرفت که میزان عقل ملکه ی سبأ بیشتر بود که موجب شد پذیرش در مقابل حق داشته باشد1.
همچنین چون روح تسلیم پذیری و اطاعت در زنان بیشتر است و راحت تر موعظه را می پذیرند باعث شد او به دعوت سلیمان نبی لبیک گوید. ذکر این نکته در این جا قابل توجه است که در مقابل این که زنان چنین روحیه ای دارند، مردان تأثیرپذیری کمتری در این حوزه دارند و شاید حکمت این که گفته شده است زنان باید «نعم العون علی طاعة» الله مرد باشند این است که زنی که خود عبد است و در راه اطاعت از حق است یک راه میانبر است برای بندگی بهتر مرد تا آن کمبود جبران شود. همچنین همین ویژگی در مرد و روح مردانگی او که در جنسیتش بروز و ظهور دارد می تواند با افراط و عدم کنترلش تبدیل به فرعونی شود که می گوید «انا ربکم الاعلی» و یا با مهارش تا اوج نبی شدن و تسلیم در برابر حق پیش برود.
مورد دیگر که البته آیت الله جوادی آملی توضیحی درباره اش ندادند موضوع مشورت بود که به بلقیس در پذیرش حق کمک کرد. (مشورت از ارکان حکومت حاکم اسلامی است و نقطه ی مقابل خودرأیی و دیکتاتوری است)
و در نهایت معیار شجاعت واقعی تسلیم در برابر حق ذکر شد.
نکته ی مهم دیگر که کمتر در منابع و کلام بزرگان به آن توجه شده است این است که باید بر روی حکمت این که ویژگی های حاکم تراز حول محور یک زن در قرآن کریم شرح داده شده است مطالعه کرد.2
پ.ن: بنده از پس فردا،حدود ده روزی به اینترنت دسترسی ندارم و در این مدت نظرات تأییدی هستند (پس از ده روز تأیید خواهند شد). سعی میکنم (قول نمی دهم) مطلبی را برای به روزرسانی زمان بندی شده و خودکار قرار دهم تا در این مدت صالحات به روز باشد ان شاء الله (گرچه این مطلب انقدر طولانی هست که اگر ننویسم هم جبران ننوشتن را می کند!)
1-منبع: زن در آیینه جلال و جمال، آیت الله جوادی آملی، ص 286-290
3-در همین جا می توان فهمید که کلام حضرت علی (ع) در مورد «النساء نواقص العقول» عام نیست و مربوط به گروه خاصی از زنان است نه همه ی زنان. ان شاء الله به شرط توفیق و حیات به این شبهه پرداخته خواهد شد.