صالحات

مادری، ظرفیتی برای کمال 2

بسم الله النور

دوستانی که مادری ظرفیتی برای کمال 1 رو نخوندن حتما بخونن و بعد ادامه رو در اینجا مطالعه کنند.


خدایی که خالق ماست، ما را برای رسیدن به هدفی خلق کرده و خلقتش بی هدف نبوده است.

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ 56 ذاریات

نیافریدم جن و انس را مگر براى اینکه مرا عبادت نمایند.

پس با این تعبیر هدف خلقت ما از جانب خداوند متعال «عبودیت» هست و ما باید نسبت به خداوند عبد باشیم.

چون عبد بودن ما هدف خلقت ماست این عبودیت باید در تمام زندگیمان بروز و ظهور داشته باشد و هیچ گاه نمی توان درصدی برای میزان عبودیت پیدا کرد و گفت، مثلا من این قدر درصد از زندگیم را عبد هستم، بلکه شالوده ی حیات ما برای رسیدن به مقصد فلاح و سعادت «عبودیت» هست و اساس زندگیمان باید مبتنی بر عبد بودنمان نسبت به خداوند متعال تعریف شود.

مثلا حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) شرط ازدواجشان را «نعم العون فی طاعة الله» بیان می دارند که خود گویای مستولی بودن وجه عبودیت در تمام مراحل زندگی است.

سپس خداوند در مقام خالقیت، بنا به حکمتش ما را در هیئت زن یا مرد خلق کرده است که هردو در «نفس واحده» اشتراک دارند و خداوند بنا به انسانیتشان ویژگی های مشترکی را به هردو جنس اعطا کرده است.

خداوند در خلقت جسم زن و جسم مرد ویژگی ها و ظرفیت هایی منحصر به فرد قرار داده تا مرد و زن از این ظرفیت ها استفاده کرده و به سعادت برسند.

حال می رسیم به مثالی که در مطلب قبل زده شد.

خداوند به مثابه سیستم عامل، «فطرت» را با جسممان همراه کرده، تا بتوانیم با استفاده از بستر فطرت، حیات طیبه را برای خود رقم بزنیم.

سخت افزار سیستم عامل «فطرت» که «جسم مادی» ماست ویژگی ها و ظرفیت های منحصر به فردی دارد که به ما کمک می کند با آن طی طریق کرده و سعادت یا شقاوت خود را رقم بزنیم.

ظرفیت مهر و محبت، عاطفه، زیبایی جسمی، همسری، مادری و... همه ظرفیت هایی هستند که خداوند به همه ی ما داده است و ماییم که نحوه استفاده از آن را رقم می زنیم.

ما می توانیم با ظرفیت های جسمیمان بر بستر فطرت، فقط «کارهای روزمره مان» را انجام دهیم و قابلیت های جانبی این سیستم را استفاده کنیم و قابلیت های اصلیمان را بنا به انتخاب و اختیارمان معطل گذاشته و یا هر زمان تمایل داشتیم استفاده کنیم.

البته سیستم وجودی ما در هر مرحله از حیاتمان قابل ارتقاء است و ظرفیت های جدیدی را خداوند اضافه می کند. مثلا خداوند پس از «عقد زوجیت»، طرفیت «مودت و رحمت» را در هردو جنس جعل می کند تا پیوند زوجین مستحکم تر شود.

و یا این که خداوند با علقه ی زوجیت، ظرفیت «مادری» را به زن اضافه کرده تا با استفاده از این ظرفیت جدید بتواند کارکردهای درونی خود را بروز دهد.*

//bayanbox.ir/id/4054868318132509440?view

با این توضیح ظرفیت مهم وجود زن پس از «همسری»، «مادری» است که اگر از آن استفاده نکند یعنی یکی از قابلیت های وجودی خود را که مثل راه میانبری برای کمال است استفاده نکرده و در عوض برای خود و دیگران قابلیت های جانبی سیستم وجودش را (که البته در جای خود لازم و ضروری است) مطرح و پررنگ می کند تا ظرفیت اصلی وجودش را که با فطرتش حسش هم می کند، پنهان کند.

ظرفیت هایی مثل امکان حضور اجتماعی، تحصیل و ... ، همه ویژگی هایی هستند که مثل قابلیت های جانبی یک رایانه تعریف می شوند ولی ظرفیت های اصلی آن رایانه که مخترع برای آن هدف (مثلا طراحی گرافیک) رایانه را اختراع کرده چیز دیگری است که با استفاده از آن ظرفیت می توان گفت آن رایانه و سیستم کارکرد اصلی خود را دارد.


*در مورد این که نقش مادری چه تأثیری در رشد شخصیت خود مادر دارد حرف بسیار است که ان شاء الله در آینده به آن خواهم پرداخت.

*این مقاله در مورد فهم معانی واژگان و نقش هایی که به زنان نسبت داده شده مقاله ی خوبیه

حوزه ی معنایی واژه نساء در قرآن کریم

*عزیزان پاسخ همه ی نظرات شما داده شد.

۲ ۰
یاسمن هرندی
۲۹ ارديبهشت ۱۰:۲۶
پس «مادری ظرفیتی برای عبودیت در راستای رسیدن به کمال»!!
منظورتونو درست میفهمم یا کلا پرت شدم از موضوع؟!

پاسخ :


به بیان رساتر میشه گفت:
ما به عنوان انسان باید عبد باشیم.
یعنی پایه و اساس زندگیمون در همه ی مراحل و نقش ها عبودیته

حالا مادری هم یکی از ظرفیت های اساسی و اصلی است که خداوند بعد از نقش همسری به انسان اعطا می کند.
و ما به عنوان یک زن باید از این ظرفیت استفاده کنیم.
و ظرفیت های دیگر ما مثل امکانات جانبی یک کامپیوتره که می تونیم استفاده کنیم یا استفاده نکنیم.

و این نکته رو باید در نظر بگیریم که در همه ی مراحل زندگی باید در همه ی نقش ها عبد باشیم.
این که مادری رو به عنوان نقشی که خداوند به ما داده بپذیریم، وجهی از عبودیت ماست.
مادر
۲۹ ارديبهشت ۱۳:۱۴
برداشتی که دوستمون کردن هم چندان اشتباه نیست دیگه ! هست؟
البته خود مادر شدن و یا همسر شدن و به غایت جنسیت خود رسیدن نمی تونه کمکی در عبد شدن بکنه
به نظرم اینکه کسی تصمیم بگیره عبد بشه و عبد بمونه مهمه
چه بسا مادرهایی که 12 فرزند هم آوردن و عبد نشدند
و چه بسا زنهایی که مادر نشدند اما عبد خوبی بودند و هستند
اما اعتراف می کنم که اگر کسی بخواهد عبد بشود اینکه از غایت جنسیتش برای بهتر عبد شدن استفاده کنه قطعا بهتر خواهد بود
و کامل تر
عبد شدن بااهمیت دادن برای رسیدن به غایت جنسیت از این جهت که خداوند تعیین فرمودند و ما باید تحت عبودیت ایشان بگوییم چشم چون عبد توام و تو صلاح من را بهتر می دانی دوست دارم در مقام همسری و مادری عبد بهتری برای تو باشم ، عالیست
اینکه هدف از هر انتخابی عبد بهتری برای خدا بودن باشد
اینکه در انتخاب کدام کارکرد از وجودم می توانم عبد بهتری باشم مهم هست


و البته یادآوری می کنم به خودم و دیگران که خانومهایی هم که امکان ازدواج براشون فراهم میشه باز هم در همون مقامی که هستند یعنی فرزندی - خواهری - دختری می تونن عبد باشند و فقط به غایت جنسیتشون تائل نشدن ولی می تونن به غایت انسانیتشون برسن




پاسخ :

دقیقا منم منظورم همین بود.
و شما به بیان خیلی بهتری گفتید.
مهم اینه که وجه عبودیتمون که هدف خلقتمون هست رو جدای از نقش ها و ظرفیت های وجودیمون ندونیم.
حالا چه در نقش دختری باشه، چه همسری، چه مادری

و در مورد پاراگراف آخرتون، این مسئله ای که مطرح کردید در مورد کسانی هم که نازا هستند و نمی تونند مادر بشن مصداق داره.
مادر
۲۹ ارديبهشت ۱۳:۱۶
اصلاح می کنم پاراگراف آخرم رو
من گفته های پیشین شما رو یادآوری کردم
" خانومهایی هم که امکان ازدواج براشون فراهم نمیشه " صحیح است

.
تـُــرکــِــ گــَــنـدابـی
۲۹ ارديبهشت ۱۷:۰۴
سلام...
به روزیم با
در واکنش به سخنان دکتر روحانی درباره ماهواره

کامل بخوانید و نظر یادتون نره.
أنارستان
۲۹ ارديبهشت ۲۰:۳۳
سلام.
مطلب بسیار عالی و رسا بود.
من خیلی دوست داشتم!

پاسخ :

سلام
نظر لطف شماست. :)
همکلاسی
۳۰ ارديبهشت ۰۳:۴۶
سلام.
این متن به نظرم یکی از بهترین نوشته‌هایی بود که از شما خوندم.
قلمتان مستدام 
در پناه حق

پاسخ :

سلام
متشکرم، شما لطف دارید.
هذا من فضل ربی...
محب الحسینی
۳۰ ارديبهشت ۱۶:۳۷
سلام رهروجان
به نوبه خودم ازت ممنونم برای طرح این مباحث مهم که تواین جامعه واقعا حلقه مفقوده س
مویدباشی

پاسخ :

سلام
خواهش میکنم، لطف دارید.
اگه من چیزی هم می نویسم فقط لطف خداست و نگاه امام زمان عج
برای لبیک به امر حضرت آقا
امیدوارم مورد قبولشون واقع بشه
ترنم
۳۰ ارديبهشت ۲۰:۱۴
سلام
پیرو کامنتم در پست قبلی:
این اصلی _جانبی ها همش دلیل می خواد خواهر.
نمی دونم شاید هم موضوع برای همه واضحه و ما خیلی پرتیم از ماجرا!

پاسخ :

سلام
ترنم جان دقیقا دارم اینجا تمام تلاشم رو می کنم تا همین موضوع مشخص بشه و غرض اصلی هم در این مطلب همین بود.
چون نقش های زنان و مردان جا به جا شده یه مقدار زمان می بره تا مطلب جا بیافته.
غرض اصلیم در این مطلب این بود که همین علت اصلی و فرعی بودن نقش ها برامون جا بیافته.الان نقش اصلی و فرعی برای ما جا به جا شده که یه مقدار فهمش برامون ثقیله.

بعد ان شاء لله در مورد نقش های جانبی میگم. ولی اول باید بپذیریم نقش های اصلی همونایی هستن که خداوند برامون مشخص کرده.
تمام سعیم این بود با این مثال این موضوع جا بیافته.

شاید هم من منظورتون رو متوجه نشدم.
خواهرجان لطفا یه مقدار در مورد سوالتون بیشتر توضیح بدید و مثال بزنید تا بهتر بتونم جوابگو باشم.
زهرا به ترنم
۳۰ ارديبهشت ۲۱:۱۲
سلام.
نظرتون به نظرم جای بحث داره و جالبه..
منظورتون از اینکه اصلی و جانبی دلیل میخواد چیه؟!

پاسخ :

سلام
از همیاریتون بسیار متشکرم.
مادر
۳۱ ارديبهشت ۰۹:۰۷
با سلام و خسته نباشید و خدا قوت به رهرو جان
منم می خواستم از ترنم بپرسم منظورتون از اصلی و فرعی دلیل میخواد چیه  ؟

پاسخ :

سلام
از مشارکت شما هم در بحث متشکرم.
ترنم
۳۱ ارديبهشت ۱۰:۱۰
سلام
وقتی دوستمون میاد میپرسه منی که می تونم پژوهشگر این مملکت باشم چرا باید بیشنم خونه بچه داری یعنی دقیقا سوالش این بوده که چرا بچه داری اصلیه پژوهش فرعی.حالا اگه شما به این بنده خدا گفتی خدا در تو ظرفیت مادر شدن قرار داده پس مادر شده اصلیه بنظرتون جوابش رو دادید؟ به نظر من نه چون اون بنده خدا داره به وضوح می بینه که خدا در او ظرفیت متمایز پژوهش هم قرار داده از کجا معلوم که این اصلی نباشه؟
دلیل هم که فکر می کردم منظورم واضحه.وقتی قراره حکم کنیم دلیل یعنی استناد به قرآن و عترت.

پاسخ :

سلام
خب حالا فهمیدم منظورتون رو :)

ببینید غرض از اون مثال کامپیوتری این بود که بگم وقتی یه مخترع کامپیوتر رو برای کارکرد گرافیکی می سازه متناسب با اون بهش ظرفیت میده و ظرفیت های جانبی هم برای کار روزمره میده.
خدا هم که مارو خلق کرده ظرفیت های اصلی داده به ما و ظرفیت های جانبی. ظرفیت های اصلیمون دختری، همسری، مادری و... . ظرفیت های جانبی هم اشتغال، تحصیل و...

و اما در قرآن
ما در قرآن چند تا صفت برای زن داریم.
یکی از اون صفات «أُمّ» هست یا همون مادر به تعبیر خودمون.
این واژه معنی لغویش میشه «اصل»
یعنی خداوند با تعبیری بهتر از این نمی تونست به ما بگه که اصل برای شما مادری است.
برای همین در قرآن درباره ی صفت مادری زن واژه ی عربی «والده» که با ز به همون معنی مادر هست رو نیاورده چون این معنی رو نمی رسونده.

صفت دیگه صفت «حرث» هست. که کمی قبلا در موردش بحث کردیم. و موضوع پایان نامم هست.
در آیه 223 بقره اومده «نسائکم حرث لکم» زنان کشتزار شما هستند.
این حرث در اینجا یعنی «مکانی که امکان زایش دارد»
پس کارکرد اصلی حرث، زایش و باروری است که به تبع اون زن «أُمّ» می شود.

با این صفات خداوند به ما زن ها میگه شما بی برو برگرد حرث و أُمّ هستید.

اما وقتی به حضور اجتماعی و شغل و این ها در قرآن می رسیم.
خداوند می گوید: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْن»
خداوند نمی گوید شما کاسبید و انسان رو چه زن و چه مرد، با صفت «کاسب» خطاب نمی کند.
بلکه خداوند در اینجا میگن از آن چه کسب می کنید بهره دارید.
جای دیگه هم در مورد دادن زکات آیه داریم که در اونجا به زنان میگه باید زکات رو بدید.

«وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً » 33 احزاب

خیلی جالبه اینجا خداوند اختصاصی به زنانی که در ابتدای آیه گفته شده و قرن فی بیوتکن میگه زکات بدید. (جدای از بحث این که زکات انواع مختلف داره)
یعنی همان زن هم که در خانه نشسته بهش گفته شده اگه درآمدی داری باید زکاتش رو بدی.
خب این زن باید احتمالا شغلی داشته باشه که زکات بهش تعلق گرفته باشه؟
اما بازم این اصل نیست چون خداوند زن رو واجد صفت زکات دادن ندونسته.
(یه نکته رو بگم که برداشت اشتغال زن از این آیه برداشت خودمه و ممکنه غلط باشه ولی از ظاهر آیه میشه این برداشت رو داشت. ولی اصل دلیل همون صفات حرث و أُمّ هست که به زن نسبت داده شده)

در مورد دلیل روایی هم باید سرچ کنم تحقیقی در این مورد نداشتم. یعنی این قدر دلیل قرآنی برای خودم واضح بود که نیازی به دیدن ادله روایی نداشتم. ان شاء الله فرصت کنم در این باره هم تحقیق میکنم و نتیجه اش رو اینجا میگذارم ان شاء الله.

در مورد مفاهیمی که در رابطه با واژه های مربوط به زنان در قرآن اومده این مقاله ای که لینکش رو میگذارم مقاله خوبیه. در اونجا در رابطه با واژه ی «أُمّ» هم مطالب خوبی آورده.
http://www.ensani.ir/storage/Files/20120514175046-9046-20.pdf
مادر
۳۱ ارديبهشت ۱۱:۱۶
خوب منم بدم نمیاد بدونم اگر کسی بدونه در جایگاه دیگری می تونه مفید ترباشه در جهت خدمت به خلق باید چیکار کنه ؟
البته این که شامل عموم نمیشه که هر کسی یه استعداد خیلی خاصی داشته باشه که اگر انجام نده خیلی توی جامعه اش تاثیر می ذاره
برای اون یه سری افرادی که استعداد های خاصی دارن برای من هم سواله که چیکار کنه اگر لازمه استفاده از اون استعداد گذشتن حتی از مادری باشه؟
یک وقتهایی زنی تو اجتماع باشه یا نباشه در حالت کلی خنثی است
یعنی الان که هست فرقی به حال جامعه نمی کنه که اگر نبود ، چه بسا اگر نبود برای جامعه بهتر بود
اما نه لزوماً اینکه برای خودش هم همچنین بهتر بود
یعنی چند تا حالت پیش میاد
کار کنه : برای خودش خوبه ( اما نه به طور کامل چون طبیعتاً به ازاش داره از چیزهای دیگه میزنه حتی اگر اون چیزها بیشتر شاداب و سرزنده بودن برای خانواده باشه نه لزوماً زدن از وظایفش و کم گذاشتن در همسری و مادری - برای جامعه خنثی است یعنی نه مفیده و نه ضرری رو متوجه میکنه

کار کنه : برای جامعه و خودش مفیده اما خوب یه کاستیهایی هم برای خودش بوجود میاد مثل اینکه نمی تونه توانی مثل زن خانه دار رو برای همسر و فرزندش بذاره

کار کنه : برای خودش و جامعه ضرر داره ( باز بستگی داره طرف متوجه ضررها باشه یا نباشه یه وقتهایی اصلا طرف تو باغ نیست)

من خودم یک مادر شاغلم
اگر شاغل نبودم هم برای دیگران فرقی نداشت کما اینکه برای خودم خیلی خیلی فرق داشت
من ضرورت شخصی برام ایجاب می کنه کار کنم

حضور اجتماعی رو خیلی خوب می دونم اما همیشه حضور اجتماعی با کار کردن حاصل نمیشه و زنها می تونن در عین انجام وظایف اصلی به جنبه های اجتماعی زندگیشون هم برسن اتفاقا زنهایی که فعالیت اجتماعی دارن می تونن قوی تر و فهیمده تر باشن و در نتیجه فرزندان بهتری رو هم تربیت کنن
به نظرم الان زنانی که کار می کنن به چند دسته تقسیم میشن
1- یک دسته دخترانی هستند که به هر دلیلی امکان ازدواج براشون فراهم نشده و ناچاراً از خونه نشینی و بی مصرف بودن خسته شدن و به جای اینکه گزینه های خیلی بهتر دیگه از گروه فعالیت های اجتماعی رو انتخاب کنن میان سر کار - البته یه عده ای هم چون می دونن هر گونه فعالیتی که بخوان داشته باشن مستلزم پرداخت هزینه های مالی هست و نمی خوام به خانواده فشار بیارن و یا خانواده توان نداره می رن سر کار تا بتونن مخارج شخصیشون رو تامین کنن و در کنارش باری رو از دوش خانواده هم بردارن
که البته خودشون هم می دونن بهترین حالتی که می تونن بار رو بردارن ازدواج هست که خوب هنوز شامل حالشون نشده
2- یک دسته خانومهایی هستند مثل بنده که زندگی شون رو بدون پشتوانه مالی خانواده ها شروع کردن یعنی از صفر ِ صفر و از ذره ذره از دیگ آشپزخونه تا کولر و اجاق گاز و پول رهن خونه و اجاره ماهانه رو به زحمت با کار کردن هر دو باهم تامین کردند و می کنن ، هر دو کار می کنن تا یک زندگی کاملاً ساده و حداقلی رو داشته باشند ولی در ازاش همدیگه رو دارند و مستقل اند و خیلی آسیب های مجردی رو ندارن و تازه فرزند هم دارن
3- خانومهایی هستند که سرپرستهاشون رو از دست دادن حالا یا فوت یا ترک
4- یک دسته هم خانومهایی هستند که صرفاً صرفاً با داشتن تمکن مالی ( چه دختر باشن چه همسر ) برای اینکه دستشون تو جیب خودشون باشه میان سرکار و دیگه کار ندارن که برای این اومدن به کار باید از خیلی چیزهای مهمتر بزنن ضمن اینکه کلاً اون مسائل براشون حائز اهمیت نیست و تنها چیزی که مهمه " علایق و خواسته های خودخواهانه " شخصیشون هست
5- یک عده ای هم هستند که استعداد فوق العاده ای دارن که می تونه خیلی مفید باشه برای جامعه و هدف متعالی دارن و می خوان برای رشد جامعه شون تلاش کنن و خدمت کنن
6- یک عده ای از خانومها هم که اساساً نیاز جامعه هستند مثل معلمهای عزیز - پرستاران - پزشکان - امداد گران و سرپرستان گروه های اجتماعی بانوان

اگر دسته های دیگه ای هم هستند ممکنه الان من حضور ذهن نداشته باشم دیگران اضاف کنن


پاسخ :

سلام  و عذر تقصیر از تأخیر

1-مسأله ی مهمی که خیلی از ما از جمله خودم ازش غافلیم اینه که کارهامون رو اولویت بندی نمی کنیم. معیار انجام کارهای ما مفید بودن نیست حتی «مشغول» بودن هم نیست. بلکه «مسئول بودن» ماست.
مسئول بودن چیزی غیر از مفید بودن و مشغول بودن هست.
ما نسبت به پدر و مادر، همسر، فرزند و جامعه مون و حتی خودمون مسئولیم و باید بین مسئولیت هامون یه توازنی ایجاد کنیم تا بتونیم به هرکدوم «سر جای خودش برسیم». در این باره زیر نظر عسل بهاری جان بیشتر توضیح میدم.

2-در مورد استعدادهای خدادادی هم ما مسلما مسئولیم اما مسأله ی مهم همون «ایجاد توازن» در مسئولیت هاست که باید بهش توجه کنیم.

3-این نکته ای که گفتید « یک وقتهایی زنی تو اجتماع باشه یا نباشه در حالت کلی خنثی است،یعنی الان که هست فرقی به حال جامعه نمی کنه که اگر نبود ، چه بسا اگر نبود برای جامعه بهتر بود» خیلی مهمه و باید خیلی از خانم ها بهش توجه کنند.
در کنار این موضوع باید نقش مادری که به تعبیر رهبری «بی بدیل» هست رو هم در نظر گرفت. یعنی برای نقش مادری هیچ جایگزینی وجود نداره اما برای نقش بعضی زنان در جامعه جایگزین وجود داره و چه بسا فرد دیگری اون کار رو بهتر انجام بده.

4-اگر فرصت داشتید پاسخم رو به نظر «یک مادر» در مطلب اول وبلاگ یعنی «فمینیسم» بخونید.

5-تقسیم بندی شما هم در مورد اشتغال زنان و دلایلش خیلی جالب بود. ان شاء الله مفصل راجع به این موضوع بحث خواهم کرد.

مادر
۳۱ ارديبهشت ۱۲:۱۷
و به نظرم کار کردن زن در جایگاهی که حضورش لازمه جامعه است مثل پرستاران و پزشکان و معلمها و ... اگر هدف خدمت به خلق باشه می تونه ارزشمند و دارای پاداش نیکو باشه ضمن اینکه طبیعتاً اونها نباید از وظایف اصلیشون باز بمونن و کوتاهی کنن و در میزان کم بذارن

کار کردن زنان بی سرپرست و یا زنانی مثل بنده که خلاف میل باطنیشون برای کمک در اداره زندگی مشترک و خانواده خانواده تلاش می کنن و همزمان بیشترین توانشون رو در منزل برای رسیدگی به همسر و فرزند خرج می کنن هم می تونه ارزشمند و دارای پاداش باشه

و یا کارکردن دختران به خاطر کمک به پدرشون برای تامین معاش خانواده هم ارزشمند می تونه باشه ؟ نمی دونم می تونه باشه ؟

اما آیه جالبی بود تا حالا دقت نکرده بودم که به کسب زنان هم در قران توجه شده و گفته هر کدومشون بهره خودشون رو از کسب خودشون می برن ولی خوب فقط باید زکاتش رو هر کدوم جداگونه بدن

البته کسب و کار زنان در قدیم الایام که غالبا در چهار چوب منزل بوده

پاسخ :

1-در مورد حضور ضروری زنان در مشاغلی مثل پزشکی، پرستاری و... ما حکم «واجب کفایی» رو در اسلام داریم. یعنی اگر در جامعه ی اسلامی نیاز به شغل خاصی ایجاد شد بر کسانی که تواناییش رو دارن واجبه برن مهارت یا تخصصی رو کسب کنند تا نیاز جامعه به اون تخصص رفع بشه. در مورد مشاغل منحصر به فرد زنان هم این موضوع مطرحه که ان شاء الله مفصل بهش خواهم پرداخت.

2-کار کردن زنانی که برای حفظ بنیان خانوادشون کار می کنن چه در نقش دختری، چه در نقش همسری حتما مأجور و ارزشمنده.
باز هم شما رو به نظر «یک مادر»  زیر مطلب «فمینیسم» ارجاع میدم.

3-و این که بله همون طور که شما گفتید کسب و کار زنان در قدیم الایام در چهارچوب منزل بوده اما کسی مثل حضرت خدیجه (س) هم به شغل مردانه ای چون «تجارت» مشغول بودن. با این توضیح حضور زنان در عرصه ی اشتغال، زیر مجموعه ی حضور اجتماعی زنان تعریف میشه که حدود حضور اجتماعی زنان هم در قرآن کاملا مطرح شده. حدود هم شامل حفظ عفت، حجاب و پوشش، نوع نگاه و نوع رفتار و... هست، که در قرآن با ذکر جزئیات اومده.
مادر
۳۱ ارديبهشت ۱۲:۲۰
جساراتاً فکر کنم :

وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ

صحیح می باشد درسته ؟ اون نون آخر از قلم افتاده

پاسخ :

بله درست می فرمایید. چون کپی کردم نونش از قلم افتاده و منم دقت نکردم. ممنون تذکر دادید.
مادر
۳۱ ارديبهشت ۱۲:۲۷
حالا پیرو بحث و سوال ترنم خانوم سوالی که مطرح میشه اینه که آیا اگر فردی بین اصل و فرع ، فرع رو انتخاب کرد مرتکب گناه شده و در واقع بازخواست خواهد شد ؟ یا خیر
مختار است و می تواند از طریق فرع یا اصل به انجام وظیفه عبودیت بپردازد ؟
البته اینکه خدای حکیم اصل رو یک چیزی قرار داده یعنی اینکه تا ته قضیه رو خونده و در نظر گرفته و گفته از این طریق بری بیشتر به نفع خودت هست از همه نظر هم از نظر روحی و روانی هم جسمی هم اجتماعی هم کشوری هم دنیایی

به قولا برای اینکه نظام دنیا طبق اون نظمی که ایشون در نظر گرفته بمونه و ما در دنیا دچار مشکل نشیم تقسیم وظایف صورت گرفته و ما هم باید ایمان داشته باشیم که تقسیم وظایفی که ایشون در نظر گرفتن به شرط انجام صحیح اونها بر اساس توصیه های پیامبر و ائمه معصومین می تونه باعث سعادت در دنیا و آخرت باشه

حالا دیگه آدمها مختارن که با اهمیت دادن بیشتر به اصل یا فرع میزان سعادت در دنیا رو انتخاب کنن و در داشتن چه نوع دنیایی سهیم باشن

پاسخ :

در مورد سوالتون باید بگم که ما در قبال نقش ها و وظایفی که به عهده مون هست «مسئولیم» و اگر درست به نقش هامون نرسیم، بله بازخواست میشیم.
اشکال بزرگ همه ی ما هم اینه که نمی تونیم اولویت هامون رو درست تشخیص بدیم، یا این که نمی تونیم بینشون توازن ایجاد کنیم و عمدتا فکر می کنیم باید نقش هامون جانشین هم بشن. در صورتی که این طور نیست و باید نقش هامون در کنار هم باشن و باید در کنار نقش های اصلیمون به فرعی ها هم برسیم نه این که یکی رو فدای یکی دیگه بکنیم.
و البته پایه و اساس همه ی نقش هامون همون عبودیته که قبلا اشاره کردم
و این که همون طور که شما هم گفتید همه ی این نقش ها برای رسیدن به سعادت و فلاحه و این که هرکس سرجای خودش وظایفش رو انجام بده.
ترنم
۰۱ خرداد ۲۰:۲۰

سلام صاحب خونه

جسارتا می شه پا تو کفشتون کنیم؟

 آیه هایی که اشاره کردید تنظیم نگاه مردها نسبت به شریک جنسی شون رو هدف گیری کرده . می فرماید زنان تون رو ریشه بچه هاتون و زمین کشت و کارتون ببینید و نه  صرفا وسیله ای برای دفع شهوت و با همون وسواس و ملاحظاتی که زمین خوب انتخاب می کنید مادر انتخاب کنید واسه بچه هاتون. یعنی هر چقدر به بچه هاتون حساسید در انتخاب مادراشون حساسیت به خرج بدید.

حالا اگه زن و مردی گفتن ازدواج می کنیم ولی بچه نمی خوایم یعنی کلا تو یه منظومه دیگه فکر می کنن.


پاسخ :

سلام علیکم
اولا «شرف المکان بالمکین»
پس در نتیجه این جا صاحب خونه شمایید نه حقیر سراپا تقصیر

در مورد آیه 223 سوره بقره «نسائکم حرث لکم» «زنان شما کشتزار شما هستند» باید عرض کنم که این آیه دو طرفه است هم ناظر به مردان به عنوان «حارث» هست و هم ناظر به زنان به عنوان «حرث»
علمی تر موضوعی هم که شما گفتید اینه که هر بذری رو در هر خاکی نمیشه کاشت و هر خاکی مناسب رشد گیاه خاصی هست. مثلا نمیشه بذر درخت بلوط رو در خاکی که مناسب رشد گندم هست کاشت. انتخاب حرث مناسب از جانب حارث از این جهت اهمیت داره.
و نکته ی آخری هم که گفتید کاملا درسته.
اصلا یکی از کارکردهای اصلی خانواده توالد نسل هست.
rahro مدیر صالحات
۰۲ خرداد ۲۲:۲۶
سلام بر همه ی شما بزرگواران
حرم امام رضا ع  نایب الزیاره همتون هستم ان شاء الله
دسترسی به اینترنت دارم اما فرصت پاسخ برای نظرات شما عزیزان ندارم. 
ان شاء الله در فرصت مناسب همه ی نظراتتون رو پاسخ خواهم داد. 

التماس دعای فرج
عسل بهاری
۰۳ خرداد ۱۶:۳۳

با سلام به همگی و مخصوصا رهرو عزیز


نمی دونم چه جوری می تونم بگم که چقدر ازت ممنونم که روی این سوالات و دغدقه هاوقت می ذاری و اینجا مینویسی...با وجودی که بارها بین حرف هات میگی که موضوعات برای خودت واضح و اثبات شده هست...
ما می دونیم که بسیاری از امامان ما مخالفین خودشون رو به مباجثه دعوت می کردن و هدفشون این بوده که مانع کج روی و کج فهمی دین بشن...نم یدونم چی شده که توی جامعه ای که امروز اسلامی بودنش از ایرانی بودنش مهمتر شده، این سنت های حسنه فرامو میشه و هر کس تلاشی برای سوالی داشته باشه محکوم..

ترنم جان! ممنونم از درک صحیحی که از حرف های من داشتی و بیان قشنگی که تو ابرازشون به خرج دادی....بحث اصل و فرع دقیقا سوالی هست که اینجا پاسخ در خوری نیافته(مخصوصا اصلاحی که درباره تفسیر اون آیه داشتی...اصلا خوندن اون باعث شد دوباره اینجا بنویسم...تفسیر آیه ها باید در متن سوره ها انجام بشه...من تخصصی ندارم اما با عقل غربزده! خودم فرق هرمنوتیک و تاویل رو می شناسم و می دونم کلمه و جمله رو از متن که استخراج کنی هزاران معنی به خودش میگیره که می تونه کاملا از هدفی که در متن اومده دور بشه...قصدم زیر سوال بردن این روش نیست..منظورم اینه که من نمی پسندم یا نمی پذیرم یا درک نمی کنم)

اما درباره اصل موضوع:

1-مثالتون درباره کامپیوتر و طراحی اولیه جالبه اما جامع نیست..
اساسا این نگاه از یک دید پدرسالارانه به خدا منتج میشه که من ندارم...من معتقد نیستم که خدا من و برنامه ریزی کرده برای یک هدف غایی از پیش تعیین شده که اصله و بقیه اهداف و جوانب فرعیات زندگی هستند...قصدم زیرسوال بردن قضا و قدر و سرشت و سرنوشت نیست...
من انسان رو سراسر کشف و اعتلا می دونم...دانه ای که کاشته شده اما هرآن توانایی ارتقاء داره..حضرت محمد به واسطه توانایی ها از یکسو و تلاش هاش از سوی دیگر شایسته پیغمبری شدند..نه اینکه در هدف غایی انسانیت ایشان از پیش برنامه ریزی شده بوده که پیغمبر بشن..چه بسا این استعداد در بسیاری دیگه بوده اما به شکوفایی نرسیده...برای من فطرت، البته موضوع پذیرفتنی است اما عالم وجود، عالم کشف هست. 
در اینکه ما هرکدام بستری از توانایی ها و استعداد ها داریم شکی نیست، اما شکوفایی این بستر ناشی از تلاش ها و ممارست های ما هست نه برنامه ریزی الهی.
در این صورت آیا خداوند برای برخی ازدواج و رسیدن به غایت هدف جنسیت و برای برخی نرسیدن به آن رو برنامه ریزی کرده؟؟!!
زنانی که ازدواج می کنند و توانایی بارداری ندارند-در مثال شما-  چگونه کامپیوتر هایی هستند؟؟کامپیوترهایی بدون هدف اصلی و غایی و فقط با نرم افزارهای جانبی؟!!(البته که آنها می توانند در اهداف انسانی به غایت برسند اما این بحث با پیشفرض شما هست که اهداف خلقت رو به انسانی و جنسیتی تفکیک کردید).
زنانی که ازدواج میکنند و همسر آنها مشکل عدم توانایی باروری دارد چگونه کامپیوتر هایی هستند؟؟کامپیوترهایی که درست برنامه ریزی شده اند اما در دست کاربر مناسبی قرار نگرفته اند که بتواند از قابلیت اصلی آن استفاده کند؟؟اساسا این دیدگاه چه پیشنهادی برای این زنان دارد؟؟اینکه کاربر خود را عوض کنند تا بتوانند به غایت جنسیتی خود برسند؟ً

2- در قرآن آماده که "خداوند از هرکس به اندازه استعداد و توانای او تکلیف کرده و به همان اندازه انتظار دارد."...این آیه برای من نهایت عطوفت است و مهربانی و بزرگواری خالق نه برنامه ریزی..چراکه من می دانم که توانایی ها و قابلیت های هر فرد بخش کوچکی ژنتیکی و بخس بسیار زیادی اکتسابی و آموزشی است...بچه ای که بدون دست به دنیا می آید برای من این پیام را ندارد که برای نقاش شدن برنامه ریزی نشده است و زنی که نازا هست یا دختری که ازدواج نکرده برای من ناکامل از دیدگاه جنسیتی نیست.
زندگی "مادام کوری" را حتما شنیده اید....قطعا مادر مطلوبی از دیدگاه شما برای فرزندانش نبوده..چنانکه یکی از فرزندانش به خاطر تب زیاد-وقتی مادر و پدرش در آزمایشگاه بودند- از بین می رود..اما کشف این زن، امروز هزاران هزار کودک بیمار سرطانی را با پرتو درمانی از مرگ نجات می دهد و دل هزاران هزار مادر برایش طلب آمرزش می کند. زمانی که مادام کوری ازدواج کرد و بچه دار شد دانشجوی در رشته خود بود و زمانی که در تحقیقات پیشرفت کرد و به اکتشافاتش پرداخت از تمامی نقش های همسری و مادری کناره گرفت حما اگر امروز زنده بود و این نوشته ها رو می خواند حتما تصور می کرد که در راه اشتباهی قدم گذاشته...اونوقت مسئول عدم کشف "اورانیوم" من بودم که به وی توصیه می کردم که نقش های مادری و همسری به هر چیزی اولویت دارد.

ان شاء الله زیارتتان قبول واقع شود که من از دور از امام همیشه مهربانم می خواهم افرادی مانند شما و ترنم عزیز را دو چندان که نه صدچندان توفیق ببخشد تا راهتان هموار و قلمتان روشن باشد.

پاسخ :

سلام
شما لطف دارید.
اشکال بزرگ امثال من اینه که وقتی یه موضوعی رو متوجه شدن تصور می کنن دیگه همه چیز رو می دونن و نظرشون بلا اشکال هست در صورتی که اصلا این طور نیست و وقتی نظری منتشر بشه تازه اشکالاتش معلوم میشه. یکی از اهدافم در ایجاد این وبلاگ آشنا شدن با دغدغه های شما عزیزان و مشخص شدن حفره ها و اشکالات نظراتم بود که داره با سوالات و نظراتتون برام روشن میشه که ان شاء الله رفعشون کنم.
متأسفانه مشکلی هم که شما گفتید در تمام جامعه از صدر مسئولین تا ذیل که امثال من هستن وجود داره و از سوال شنیدن و نقد شدن می ترسیم در صورتی که در قرآن صراحتا توصیه به جدال احسن اومده و مشی انبیاء هم همین بوده.

1-در مورد تفسیر  و تأویل که مظرح کردید یه نکته ای رو باید در نظر بگیریم که نه فقط شما بلکه خیلی هامون این مشکل رو داریم. من خودم هم در ابتدای شروع پایان نامم این مشکل رو داشتم. ما چون تفاوت تفسیر به رأی و تفکر و تدبر در قرآن رو کمتر می دونیم این مسئله برامون به وجود میاد.
تفسیر به رای این موضوعه که ما مثلا اصلی رو در خارج از قرآن مثلا به قول شما در علوم غربی بپذیریم و بیاریم اون مفهوم رو بر قرآن بار کنیم. این میشه تفسیر به رأی. مثلا مفهوم داروینیسم رو بیاریم بر قرآن بار کنیم که این مصداق تفسیر به رأی هست.
اما اگر با روش تحقیق درست بیایم سراغ قرآن، چهارچوب مفهومیمون رو کاملا از قرآن بگیریم و با همون مفاهیم چارچوب نظریمون رو بچینیم، این میشه تفکر و تدبر و تعقل در قرآن که ما بهش سفارش شدیم.
برای اطمینان بیشتر این مطلب رو ببینید: « آقای دکتر محمدعلی لسانی فشارکی با دکترای علوم قرآن و تخصص در امر تفسیر در کتاب روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم ص 13 می گویند:
اغلب تصور می شود کسی که خود عالم و مفسر نیست تنها از مجرای تفاسیر و با واسطه ی مفسران می تواند با معانی قرآن مرتبط شود. به خاطر همین تصور نادرست کمتر کسی جرئت می کند خود مستقیما از آیات قرآن برداشت کند و در آن ها تدبر نماید حتی فرهیختگان و دانشجویان ما نیز اغلب بر همین باورند. در حالی که امام خمینی در همین ارتباط می فرمایند:
«یکی دیگر از حجب که مانع استفاده از این صحیفه ی نورانیه است، اعتقاد به آن است که جز آن که مفسرین نوشته و یا فهمیده اند کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست، و تفکر و تدبر در آیات شریفه را با تفسیر به رأی –که ممنوع است- اشتباه نموده اند و به واسطه ی این رأی فاسد و عقیده ی باطله، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نموده اند. در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست که تفسیر به رأی باشد. مثلا اگر کسی از کیفیت مذاکرات حضرت موسی با خضر و کیفیت معاشرت آن ها و شدّ رحال حضرت موسی، با آن عظمت مقام نبوت، برای به دست آوردن علمی که پیش او نبوده و کیفیت عرض حاجت خود به حضرت خضر ... و کیفیت جواب حضرت خضر و عذرخواهی های حضرت موسی بزرگی مقام علم و آداب سلوک متعلم با معلم را که شاید بیست ادب در آن هست استفاده کند این چه ربط به تفسیر دارد، تا تفسیر به رأی باشد؟! و بسیاری از استفادات قرآن از این قبیل است. و در معارف مثلا اگر کسی از قول خدای تعالی، الحمدلله الرب العالمین که حصر همه ی جمیع محامد و اختصاص تمام اثنیه است به حق تعالی، استفاده ی توحید افعالی کند و...، این چه مربوط به تفسیر است تا اسمش تفسیر به رأی باشد یا نباشد؟! الی غیر ذلک از اموری که از لوازم کلام استفاده می شود که مربوط به تفسیر به هیچ وجه نیست. (آداب الصلوة ص 186- 188)»
همچنان که ملاحظه می شود حضرت امام میان تفسیر و تدبر تفکیک کرده و چندین بار خاطر نشان می کنند که نباید میان این دو خلط کرد. تفسیر شاخه ای از علوم اسلامی است که تعریف و ویژگی های خاص خود را دارد، و تنها کسی حق دارد با عنوان مفسر به تفسیر قرآن بپردازد که شرایط و مقدمات لازم را داشته باشد. و به علوم خاصی که برخی آن را تا بیت علم برشمرده اند مجهز باشد.
پر واضح است که اگر کسی بدون داشتن مقدمات لازم درصدد تفسیر قرآن برآید ، دچار تفسیر به رأی خواهد شد. اما تدبر و تفکر در آیات قرآن واجب و وظیفه ی همگانی است که قرآن کریم به آن فراخوان عمومی داده است و همگان نه تنها حق دارند، بلکه باید، در آیات الهی تدبر و تأمل نمایند و از آن ها - همان گونه که حضرت امام بر آن تصریح و تأکید کرده اند- نکته و درس بگیرند و استفاده کنند. (منبع روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم دکتر لسانی فشارکی انتشارات بوستان کتاب ص 13 و 14)»

2-این مثال مسلما کامل نیست و اصل مثال زدن برای اینه که مطلب برای مخاطب روشن بشه. ولی همین مثال هم جوانبی داره که ان شاء الله در مطالب بعدی بیان میکنم.
من منظورتون رو از نگاه پدرسالارانه متوجه نشدم.
انسان مسلما قابل ارتقاء و اعتلا و تعالی هست اما خداوند به همه یک ظرفیت اولیه ای داده که باید از اون ظرفیت ها استفاده کنیم و ارتقائش بدیم. اون ظرفیت اولیه ی ما در انسانیتمون فطرت هست که باید به دست خودمون شکوفا بشه و ازش استفاده کنیم.
مثل یک رایانه نو و دست نخورده که تا ازش استفاده نکنیم نمی دونیم چه قابلیت هایی داره و آیا میشه ارتقائش داد یا نه.

3- خداوند صراحتا در آیه 49 و 50 سوره شوری می فرمایند: « مالکیّت و فرمانروایى آسمان‏ها و زمین فقط در سیطره خداست، هر چه را بخواهد مى‏آفریند، به هر کس بخواهد دختر عطا مى‏کند و به هر کس بخواهد پسر مى‏بخشد (49)
یا پسران و دختران را با هم به آنان مى‏دهد و هر که را بخواهد نازا مى‏کند یقیناً او دانا و تواناست. (50)»
با این بیان خداوند بر اساس علم و قدرتش هرکس را بخواهد نازا می کند، گویا از ابتدا ظرفیت مادری یا پدری را به او نداده است.
اما ظرفیت های دیگر در وجود این فرد باقیست. مثل همان ظرفیت اساسی فطرت و نقش های دختری و همسری . ظرفیت های جانبی ای مثل حضور اجتماعی و....
و خداوند بنا به عدلش وقتی ظرفیتی را از کسی گرفت توانایی های دیگر او را تقویت می کند. مثل فرد نابینایی که در حوزه ی هوش و استعداد توانایی های فوق العاده ای دارد. اما خداوند حس بینایی را که یکی از ابزارهای معرفت بشری است به او نداده.
در مورد انسان، انسان شناسی، ظرفیت های انسان، خلقت انسان و... بیشتر توضیح خواهم داد ان شاء الله
پیشنهاد میکنم در رابطه با موضوعات انسان شناسی کتاب تفسیر انسان به انسان آیت الله جوادی آملی رو مطالعه کنید.

4- در آیه ی «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» اتفاقا خداوند می گوید من مطابق آنچه به شما داده ام از شما تکلیف می خواهم. یعنی کسی که نابارور است، تکلیف مادری یا پدری از او ساقط شده است.
و باید نقش خود را در حوزه های دیگر تقویت کند و با استفاده ی از ظرفیت های دیگر وجودش خود را به کمال برساند.

5- و اما بحث مهم مسئولیت و اشتغال که باید در یک مطلب جداگانه بهش بپردازم ان شاء الله :)

یک خواهش هم از شما داشتم عسل بهاری عزیز
اگر امکانش هست لطفا نظراتتون رو بخش بندی کنید و هر بخش رو در یک نظر جداگانه مطرح کنید تا هم دوستانی که اینجا میان بتونن بهتر نظرات رو دنبال کنن و هم خودم بهتر و زودتر بتونم پاسختون رو بدم. :)

ریحانه
۰۵ خرداد ۲۰:۱۲
سلام .خو به حالت خواهری.قبول باشه زیارت.التماس دعای فرج

پاسخ :

سلام بر دوست عزیزم
الحمدلله
ان شاء الله قسمت شما بشه
محتاجیم به دعا
محرم
۰۸ خرداد ۰۵:۵۲
سلام  و عرض ادب و خدا قوت 
ممنون که بهم سر زدین انشاالله بیشتر مزاحم تون مى شم ...
موفق باشین 

پاسخ :

سلام
خواهش میکنم
لطف دارید.
تـُــرکــِــ گــَــنـدابـی
۰۸ خرداد ۲۲:۲۶
سلام.
به روزیم با
برداشت آزاد!!
نظر یادتون نره....
باران زده
۱۲ خرداد ۲۰:۱۲
سلام از مطلب و خصوصا بحث های بین شما و عسل بهاری استفاده کردم
منتظر بقیه مطالبی که گفتین هستم

پاسخ :

سلام
لطف دارین
ممنون از همراهیتون
عسل بهاری
۱۳ خرداد ۱۴:۴۶

سلام به همه دوستان و به ویژه رهرو عزیز

ممنون از پاسخ ها و پست های جدیدی که در این زمینه گذاشتین. قصد داشتم فعلا منتظر جمع بندی شما باشم و بعد نظرم و بگم اما احساس کردم زیاد داریم از هم دور میشیم توی بحث و بهتره همین جا اول پیش فرض ها رو مشخص کنیم و بعدا به جمع بندی بریسیم..چون فرمودین بحث ها رو دسته بندی کنم همین کار رو می کنم:
1- نقش ها جنسیتی: دوست خوبم، رهرو جان. من توی پست "مادری ظرفیتی برای کمال 2" هم مطرح کردم که نقش ها و اهداف خلقت از دیدگاه جنسیتی اینگونه که شما مطرح می کنید برایم جای سوال دارد. من پرسیدم اگر نقس جنسیتی زن، مادری است پس چگوننه برخی نازا خلق می شوند و شما پاسخ دادید که این خواست خداست. در اینصورت پژوهشگرانی که برای نازایی تلاش می کنند خلاف خواست خدا قدم بر می دارند؟امروزه زنانی که تا 40 سال پیش هیچ امکانی برای باروریشان نبود از طریق عمل لقاح فرزندان سالم و انشاءالله صالحی به دنیا می آورند، . آیا این موضوع خلاف اهداف خلقتی است که خدا برای این زنان در نظر داشته؟
اگز زنی پس از ازدواج متوجه شود که نمی تواند به روش اولیه و رایج باردار شود نباید برای درمان آن اقدام کند؟؟تا کی و کجا باید تلاش کند؟کی و کجا متوجه می شود که دیگر حکمت خدا بوده که من بچه دار نشوم و به زعم شما " به کمال جنسیتی" نرسم؟
 ایدئولوژی یا جهان بینی، پاسخی است برای چرا ها ی ما از دنبا و هستی. اگر بنا باشد در هر کجا پاسخ درخوری نیافتیم آن را اراده لایزال الهی و یا حکمت خدا بنامیم و تسلیم شویم نتیجه می شود همین انشعابات متکثر و متعدد در دین و سنت و برای مردم عام نتیجه اش می شود انفعال و سستی.
من گمان می کنم آنچه شما "اداره و یا خواست" خدا می نامید در واقع "علم و آگاهی" خداوند است. خداوند آگاه است که هرکس را به چه ویژگی هایی خلق کرده اما اصلا به این معنا نیست که آن ویژگی ها را برای محدودیت وی در آنچه شما "کمال جنسیتی" می نامید مقدر دانسته باشد و کاملا بالعکس؛ این محدودیت ها خود نیروی محرکه عظیمی بوده که بسیاری از اکتشافات و پیشرفت های علمی را پدید آورده است.
من تصور می کنم، اگر مادری و یا حتی همسری را شرط لازم کمال جنسیتی بنامیم مانند این است که داشتن دو دست سالم و یا حتی دو چشم بینا را شرط لازم نقاش شدن بدانیم. آیا تا کنون نقاشی های افرادی بدون دست و یا حتی نابینا را ندیده اید؟
اینکه "هرکس نابارور است وطیفه پدری و یا مادری از او توسط خداوند آگاهانه صلب شده" بسیار از جهان بینی من و شناختم از خدا دور است. آیه "لایکلف الله..." نه تنها سلبی نیست، بلکه ایجابی است. شما از کجا می دانی خداوند برای شما چه مقدار و تکلیفی قرار داده؟؟اینکه از راه رایج و شناخته شده نتوانستی بچه داری شوی کجا به این معناست که خداوند تکلیف پدری و مادری را بر دوش شما قرار نداده؟؟
امیرکبیر، فرزند یک آشپز بود. در دوران قاجار، تحصیل برای افرادی غیر خاندان سلطنتی ممنوع بود. اما امیرکبیر هرگز فکر نکرد که حالا که من در دورانی به دنیا آمده ام که تحصیل برای من ممنوع است و می توانند حکم به مرگم دهند پس تکلیفی ندارم و قدری برای من قرار داده نشده و من هم باید مانند پدرم آشپز دربار بشوم. آنقدر پشت در مکتب ایستاد و گوش کر و یاد گرفت که اساتیدش به وجد آمدن و او را به مکتب خانه راه دادند. 
خداوند هرگز ما را با آنچه ناتوان از آنیم امتحان نمی کند و هرگز از ما بیش از آنچه داریم و می توانیم نمی خواهد، این برای من یعنی اگر شما در امتحان سختی از درد و بلا گرفتارید و اگز زیر مشکلات سخت و تصمیم های دشوار در فشارید، بدانید که در پیروز شدن و وفوق یافتن بر تمام آنها توان مندید که اگر غیر از آن بود هرگز خداوند شما را در معرض آن ها قرار نمی داد.

2- تفسیر قرآن: شما حتما بهتر از من می دانید که روش های تفسیر متعدد هستند. نقل قول هایی که فرمودید "تفسیر را از تعقل" جدا می داند البته که همگی صحیح هستند. خداوند هم بارها در قرآن خواسته که در آیات و نشانه ها تعقل کنیم و بیاندیشیم تا آنجا که به افرادی که تازه مسلمان می شوند می فرماید" بگویید تسلیم شده ایم(اسلام آورده ایم) نگویید ایمان آورده ایم"؛ چراکه برای مومن شدن به خدا حد بالایی از تفکر و تجهد لازم است. 
اما آنچه شما از آیات و حتی کلمات مانند" ام" در قرآن بیان می دارید، تعقل نیست، استنباط است. تا زمانی که این استنباط را شخصی بنامید من آن را "استنباط شخصی شما" می دانم و بحثی نیست. اما شما از همین استنباط ها به جمع بندی های کلی و نتایج عمومی و بیان " راه کمال جنسیتی" پرداخته اید. این که کلمه " ام" در قرآن آمده و چه معانی دارد مهم است، اما چرایی و چگونگی و استفاده از این کلمه برای بیان چه موضوعی- همان که ترنم جان تذکر دادن- بسیار مهمتر است. برای مثال در قرآن آمده که "در برابر سختی ها صبر پیشه کنید....که خداوند با صابران است". پس ما باید در برابر هر سختی تنها صبور باشیم؟؟اگر به کشور ما حمله کردند صبور باشیم؟؟اگر فردی به ما ظلم کرد هم صبور باشیم؟؟مطمئنن پاسخ شما هم منفی است که تنها این کافی نیست زیراخداوند فرموده اند صبور باشید و "در آیات بعد و قبل گفته اند در چه شرایطی و مقابل چه کسانی و چرا". 
پیدا کردن جواب های یک سوال از آیات قرآن "تفسیر موضوعی قرآن" است که هم نیاز به تسلط به "تفسیر ترتیبی" دارد و هم مقالات متعددی در درباره آسیب شناسی این رویکرد به تفسیر قرآن وجود دارد مانند: http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/86258
برای مثال، در آیات 61 سوره نحل و یا 45 سوره فاطر درباره نهایت لطف و رحمت خداوند به بندگانش صحبت شده اما هیچ کلمه ای هم خانواده یا مترادف با رحمان و یا رحیم و یا رحمت به کار برده نشده.
من اطمینان دارم که شما به این موضوعات مسلط هستید اما آنچه درباره کلمه "ام" و "حارث" فرمودید باعث شد این موضوع را یادآور شوم.
 3- مسئولیت و اشتغال:  این بحث هم هنوز پاسخ درخوری نیافته..تنها پاسختان به سوال یک مادر بود که فرموده بودید" مادام کوری هم اگر برنامه ریزی درست می کرد، می توانست"...
رهرو جان، اساسا این اگرها و اماها و بایدها و نباید ها بود که باعث درگیری فکری من با این مباحث شد. این که یک زن هم ازدواج کند و هم مادر شود و هم بتواند به تمام نیزهای روحی و تمام ضرورت های اجتماعی خود پاسخ بدهد البته که ایده الال همه هست و موضوع اولیه صحبت ما بود. بحث در این زمینه به آنجا رسید که باید برنامه ریزی کرد. برای برنامه ریزی شما به اولین چیزی که نیاز داری "اولویت بندی " هست. صحبت ما درباره این موضوع بود که چه چیزی اولویت نسبت به دیگری دارد و چرا؟

ممنونم از  همه عزیزانی که با مشارکت در این بحث به درک بهتر من کمک می کنم.
ممنونم از شما که باوجودی که در رشته های مرتبط با علوم انسانی تحصیل می کنید اما روشن کردن ذهن من که نه به اندازه شما مطالعه دارم و نه آگاهی، در دستورکار خودتون قرار دادین. با اجازه شما این مطلب رو در همون پست هم می گذارم.

پاسخ :

سلام عسل بهاری جان
اعیاد شعبانیه بر شما مبارک.
ما شاء الله این قدر سوالات شما کامل و جامعن که باید برای پاسخشون زمان بیشتری بگذارم تا بتونم پاسخ درخوری بدم. برای همین یه مقدار پاسخ های سوالات شمارو طول میکشه تا بگذارم.
شما شکسته نفسی می فرمایید منم دارم درس پس میدم.

در مورد بخش بندی مطالب که گفته بودم منظورم این بود که سوالاتتون رو که چند بخش هستند در قسمت های مجزا مطرح کنید.
با اجازه من با نام شما نظر گذاشتم و در چند بخش نظرتون رو گذاشتم.
از اون جایی هم که نظر شما بیشتر مربوط به این مطلب هست، اگر اجازه می دید نظرتون رو از مطلب «قسط و عدل در ایفای نقش ها» حذف کنم.
عسل بهاری
۱۳ خرداد ۲۱:۳۰

سلام به همه دوستان و به ویژه رهرو عزیز

ممنون از پاسخ ها و پست های جدیدی که در این زمینه گذاشتین. قصد داشتم فعلا منتظر جمع بندی شما باشم و بعد نظرم و بگم اما احساس کردم زیاد داریم از هم دور میشیم توی بحث و بهتره همین جا اول پیش فرض ها رو مشخص کنیم و بعدا به جمع بندی بریسیم..چون فرمودین بحث ها رو دسته بندی کنم همین کار رو می کنم:
1- نقش ها جنسیتی: دوست خوبم، رهرو جان. من توی پست "مادری ظرفیتی برای کمال 2" هم مطرح کردم که نقش ها و اهداف خلقت از دیدگاه جنسیتی اینگونه که شما مطرح می کنید برایم جای سوال دارد. من پرسیدم اگر نقس جنسیتی زن، مادری است پس چگوننه برخی نازا خلق می شوند و شما پاسخ دادید که این خواست خداست. در اینصورت پژوهشگرانی که برای نازایی تلاش می کنند خلاف خواست خدا قدم بر می دارند؟امروزه زنانی که تا 40 سال پیش هیچ امکانی برای باروریشان نبود از طریق عمل لقاح فرزندان سالم و انشاءالله صالحی به دنیا می آورند، . آیا این موضوع خلاف اهداف خلقتی است که خدا برای این زنان در نظر داشته؟
اگز زنی پس از ازدواج متوجه شود که نمی تواند به روش اولیه و رایج باردار شود نباید برای درمان آن اقدام کند؟؟تا کی و کجا باید تلاش کند؟کی و کجا متوجه می شود که دیگر حکمت خدا بوده که من بچه دار نشوم و به زعم شما " به کمال جنسیتی" نرسم؟
 ایدئولوژی یا جهان بینی، پاسخی است برای چرا ها ی ما از دنبا و هستی. اگر بنا باشد در هر کجا پاسخ درخوری نیافتیم آن را اراده لایزال الهی و یا حکمت خدا بنامیم و تسلیم شویم نتیجه می شود همین انشعابات متکثر و متعدد در دین و سنت و برای مردم عام نتیجه اش می شود انفعال و سستی.
من گمان می کنم آنچه شما "اداره و یا خواست" خدا می نامید در واقع "علم و آگاهی" خداوند است. خداوند آگاه است که هرکس را به چه ویژگی هایی خلق کرده اما اصلا به این معنا نیست که آن ویژگی ها را برای محدودیت وی در آنچه شما "کمال جنسیتی" می نامید مقدر دانسته باشد و کاملا بالعکس؛ این محدودیت ها خود نیروی محرکه عظیمی بوده که بسیاری از اکتشافات و پیشرفت های علمی را پدید آورده است.
من تصور می کنم، اگر مادری و یا حتی همسری را شرط لازم کمال جنسیتی بنامیم مانند این است که داشتن دو دست سالم و یا حتی دو چشم بینا را شرط لازم نقاش شدن بدانیم. آیا تا کنون نقاشی های افرادی بدون دست و یا حتی نابینا را ندیده اید؟
اینکه "هرکس نابارور است وطیفه پدری و یا مادری از او توسط خداوند آگاهانه صلب شده" بسیار از جهان بینی من و شناختم از خدا دور است. آیه "لایکلف الله..." نه تنها سلبی نیست، بلکه ایجابی است. شما از کجا می دانی خداوند برای شما چه مقدار و تکلیفی قرار داده؟؟اینکه از راه رایج و شناخته شده نتوانستی بچه داری شوی کجا به این معناست که خداوند تکلیف پدری و مادری را بر دوش شما قرار نداده؟؟
امیرکبیر، فرزند یک آشپز بود. در دوران قاجار، تحصیل برای افرادی غیر خاندان سلطنتی ممنوع بود. اما امیرکبیر هرگز فکر نکرد که حالا که من در دورانی به دنیا آمده ام که تحصیل برای من ممنوع است و می توانند حکم به مرگم دهند پس تکلیفی ندارم و قدری برای من قرار داده نشده و من هم باید مانند پدرم آشپز دربار بشوم. آنقدر پشت در مکتب ایستاد و گوش کر و یاد گرفت که اساتیدش به وجد آمدن و او را به مکتب خانه راه دادند. 
خداوند هرگز ما را با آنچه ناتوان از آنیم امتحان نمی کند و هرگز از ما بیش از آنچه داریم و می توانیم نمی خواهد، این برای من یعنی اگر شما در امتحان سختی از درد و بلا گرفتارید و اگز زیر مشکلات سخت و تصمیم های دشوار در فشارید، بدانید که در پیروز شدن و وفوق یافتن بر تمام آنها توان مندید که اگر غیر از آن بود هرگز خداوند شما را در معرض آن ها قرار نمی داد.

پاسخ :

سلام مجدد
1- در مورد کاری که پزشکان و افراد برای درمان نازایی انجام می دهند دخالت در خواست خدا نیست. چون این افرادی که در مان می شوند و بارور، امکان باروری دارند اما به هر حال بنا به دلایلی در روند باروریشان اختلالی به وجود آمده که پزشکان درصدد رفع این اختلالند. و گرچه کسانی هستند که با علم پیش رفته ی امروز هم نابارور می مانند.
با این نوع برداشتی که شما از موضوع «خواست خدا» داشتید همه ی دعاهای ما هم زیر سوال می رود چون می خواهیم چیزی بر خلاف خواست خدا قرار گیرد.
در صورتی که این گونه نیست و ما در ادعیه از خداوند می خواهیم که بنا به مصلحت و حکمتش خواستش هم راستای با دعاها و خواست های ما قرار بگیرد.
البته باز هم سفارش شده در دعاها بگوییم «خدایا اگر به مصلحت است» فلان دعایم را برآورده کن.

2- در مورد انفعال و سستی که از نتیجه ی تسلیم بودن به امر خدا فرمودید، باید عرض کنم دقیقا بسیاری همین را برداشت می کنند. اما با مطالعه در آیات و روایات به اشتباه بودن این برداشت پی می بریم.
برگردیم به همان مثال رایانه که زده شد. مگر مخترع آن رایانه را با ویژگی ها و ظرفیت هایی خلق نکرده است؟
وقتی او این نظام رایانه را ساخته است، تا زمانی که کاربری مثل من از آن استفاده نکند آیا این رایانه با سیستم پیچیده اش فایده دارد؟ خیر بلکه این من هستم که به عنوان کاربر آن رایانه به آن هویت می بخشم.
خدا هم جسم ما را بنا به حکمتش زن یا مرد خلق کرده و ویژگی هایی منحصر به فرد به هریک از این دو جسم داده تا ما با روحمان و فطرتی که به ما داده شده است کاربر این جسم که هم سخت افزار دارد (جسم مادی) و هم نرم افزار (فطرت)، بشویم.
نوع و سطح استفاده ی ما از نظام وجودیمان همان اختیاری است که خداوند به ما داده است.
البته خداوند برای این که کاربری باشیم که این سیستم را به هدفش نزدیک کنیم دستورالعملی به ما داده است که این دستورالعمل همان دین است.
با این توصیف دین آن چنان که دانشمندان در حوزه ی فلسفه ی دین می گویند در تعریف اسلام «برای پاسخگویی به ابهامات» نیامده است، گرچه با تفقه در دین و شناخت منظومه ی آن بسیاری از پرسش های بی پاسخ بشر پاسخ داده می شوند اما این موضوع اصل آمدن دین از جانب خداوند برای ما نیست. بلکه دین نقشه و الگویی است که بهترین راه ها را برای رسیدن ما به هدف خلقتمان مشخص کرده است.

3- در مورد ارتباط خواست خداوند و علم آگاهی باید این نکته را عرض کنم که این دو نه از هم جدا هستند نه با هم منافات دارند. بلکه خداوند بنا به علم و حکمتش اراده اش را در مورد مخلوقات رقم می زند.
مثلا بنا به حکمتش فردی را نا بینا می آفریند و...
با این توصیف این فرد دیگر ابزار اصلی حس بینایی یعنی چشم را ندارد. البته او با تقویت حس های دیگرش می تواند به قوه تشخیص و تمیز اشیاء اطرافش برسد اما نوع معرفتش نسبت به اشیاء با فرد بینا متفاوت است.

4- در مورد مثال فردی که توانایی باروری ندارد و مثال فرد نابینا که زدید باید به این نکته توجه کنیم که این دو مثال به ظاهر به هم مرتبطند اما در مقام مقایسه زیاد ارتباطی به یکدیگر ندارند.
البته هردو نقصی جسمی اند و در هردو ظرفیتی از ظرفیت های جسمی به فرد داده نشده است اما نقص هرکدام بر یک بعد وجود انسان اثر گذار است.
نقص چشم بر نوع معرفت انسان از اشیاء مادی اطرافش اثر گذار است.
اما عدم توانایی باروری بر بعدی از ابعاد وجودی زن یا مرد که از آن به عنوان «نقش» یاد می کنیم اثر گذار است. با این توضیح زن یا مردی که تکوینا نمی توانند مادر یا پدر شوند نقش مادری یا پدری از سوی خداوند به آن ها داده نشده.
اما سوال اینجاست آیا این افراد نمی توانند به صورت اکتسابی مادر یا پدر شوند؟
پاسخ این است که بله مسلما می توانند. اما این بستگی به اختیارشان دارد که این نقش را «کسب کنند» یا نه.
مثلا این افراد می توانند بروند کودکی را به فرزندی قبول کنند. و یا این که نقش تربیتی در جامعه به عهده بگیرند. مثلا مربی مهد کودک شوند یا معلم شوند و...
(اصلا شاید حکمت ناباروری عده ای در جامعه این است که کودکان بی سرپرست بتوانند پدر و مادر داشته باشند ولو اکتسابی)

5- و اما در حوزه ی تکلیف
تکلیف را خداوند برای ما در حوزه ی احکام و... کاملا مشخص کرده است و در اینجا من با شما اختلاف نظری ندارم و کاملا حرف شما درست است که زمانی که کسی مثلا تکوینا نمی تواند مادر شود معلوم نیست که این تکلیف از او سلب شده باشد، چه بسا این فرد بر اساس توانایی و شرایطی که دارد مکلف است که برود مثلا فرزندی بیاورد و او را بزرگ کند.
البته تکلیف هم در نسبت با مسئولیت تعریف می شود که البته قول نوشتن مطلبش را داده ام.
خلاصه این که از آن جایی که ما انسان مسئولی هستیم و در مقابل مسئولیت هایمان مورد سوال قرار می گیریم به همان اندازه مکلفیم. در این باره بیشتر توضیح خواهم داد ان شاء الله

عسل بهاری
۱۴ خرداد ۰۶:۵۹
2- تفسیر قرآن: شما حتما بهتر از من می دانید که روش های تفسیر متعدد هستند. نقل قول هایی که فرمودید "تفسیر را از تعقل" جدا می داند البته که همگی صحیح هستند. خداوند هم بارها در قرآن خواسته که در آیات و نشانه ها تعقل کنیم و بیاندیشیم تا آنجا که به افرادی که تازه مسلمان می شوند می فرماید" بگویید تسلیم شده ایم(اسلام آورده ایم) نگویید ایمان آورده ایم"؛ چراکه برای مومن شدن به خدا حد بالایی از تفکر و تجهد لازم است. 
اما آنچه شما از آیات و حتی کلمات مانند" ام" در قرآن بیان می دارید، تعقل نیست، استنباط است. تا زمانی که این استنباط را شخصی بنامید من آن را "استنباط شخصی شما" می دانم و بحثی نیست. اما شما از همین استنباط ها به جمع بندی های کلی و نتایج عمومی و بیان " راه کمال جنسیتی" پرداخته اید. این که کلمه " ام" در قرآن آمده و چه معانی دارد مهم است، اما چرایی و چگونگی و استفاده از این کلمه برای بیان چه موضوعی- همان که ترنم جان تذکر دادن- بسیار مهمتر است. برای مثال در قرآن آمده که "در برابر سختی ها صبر پیشه کنید....که خداوند با صابران است". پس ما باید در برابر هر سختی تنها صبور باشیم؟؟اگر به کشور ما حمله کردند صبور باشیم؟؟اگر فردی به ما ظلم کرد هم صبور باشیم؟؟مطمئنن پاسخ شما هم منفی است که تنها این کافی نیست زیراخداوند فرموده اند صبور باشید و "در آیات بعد و قبل گفته اند در چه شرایطی و مقابل چه کسانی و چرا". 
پیدا کردن جواب های یک سوال از آیات قرآن "تفسیر موضوعی قرآن" است که هم نیاز به تسلط به "تفسیر ترتیبی" دارد و هم مقالات متعددی در درباره آسیب شناسی این رویکرد به تفسیر قرآن وجود دارد مانند: http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/86258
برای مثال، در آیات 61 سوره نحل و یا 45 سوره فاطر درباره نهایت لطف و رحمت خداوند به بندگانش صحبت شده اما هیچ کلمه ای هم خانواده یا مترادف با رحمان و یا رحیم و یا رحمت به کار برده نشده.
من اطمینان دارم که شما به این موضوعات مسلط هستید اما آنچه درباره کلمه "ام" و "حارث" فرمودید باعث شد این موضوع را یادآور شوم.

پاسخ :

1- در مورد آیه ای که گفتید اصلاح میکنم: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ »
این آیه خطاب به تمام انسان هاست نه صرفا تازه مسلمان ها و در اصل معنای ایمان رو بیان میکنه و میگه ایمان «در قلب وارد میشه». و باور قلبی به خدا میشه ایمان.

2- در مورد ارتباط تعقل با تفسیر من منظورتون رو متوجه نشدم.
نقل قول ها  و توضیح خودم معنای تفسیر به رأی رو مطرح می کرد نه انواع تفسیر و ... رو.
همون طور که گفتم : «اگر با روش تحقیق درست بیایم سراغ قرآن، چهارچوب مفهومیمون رو کاملا از قرآن بگیریم و با همون مفاهیم چارچوب نظریمون رو بچینیم، این میشه تفکر و تدبر و تعقل در قرآن که ما بهش سفارش شدیم.»
برای تفکر و تدبر هم ما ابزار لازم رو داریم، ابزارها شامل روش تحقیق درست، لغت شناسی، مراجعه به تفسیرها و روایات مربوط به یک آیه.
البته گام اول در نفکر و تدبر انتخاب روش تحقیق درسته که الحمدلله الان شیوه های نوین و صحیح در اختیاره. گام دوم لغت شناسیه و دیدن معنا و عمق واژگان در چارچوب آیات هست.
وقتی ما به معنای یک واژه ای مراجعه می کنیم برای فهم یک مفهوم است. ابزار برای فهم معنا هم مراجعه به واژه نامه هست. یعنی ما می خواهی بفهمیم که یک واژه در حوزه ی زبانی منحصر به فرد خودش چه معنایی دارد.
و این ارتباطی به استنباط ندارد و صرفا کار زبان شناسی است و لا غیر.
معنای مفهوم «أُمّ» هم چنان که بیان شد به معنای «اصل» است. این ارتباطی به استنباط من نوعی یا محققی که در مقاله اش را آوردم ندارد بلکه ارتباط به مفهوم واژه در حوزه ی زبان عربی دارد.
مثال های دیگری که در این مورد وجود دارد مثلا عزیز در زبان عربی به معنای «نفوذ ناپذیر»  و عرب زبان به زمینی که در آن آب فرو نمی رود می گوید ارض عزاز.
از این مثال ها بسیار هست که به ظاهر برای ما نا مأنوسند و آن را استنباط می دانیم در صورتی که این گونه نیست و مربوط به علم زبان شناسی است.

3- و اما در مرحله ی بعد که مفاهیم دیگر را در آیات دیگر  مطالعه کردیم به چارچوب نظری ای می رسیم که در این مرحله می توانیم از این چارچوب نظری استنباط کنیم.
در مورد این که چه طور من به این نتیجه رسیده ام که اصل برای زن مادری است حاصل یک پایان نامه ی عریض و طویل هست که تمام جوانب روش تحقیق و به قول شما تفسیر ترتیبی و ... درش رعایت شده و زیر نظر اساتید مجرب در این رشته مورد تأیید قرار گرفته است و مسلما اینجا ظرفیت پاسخ گویی در اون حد رو نداره و من صرفا نتیجه رو بیان میکنم.

عسل بهاری
۱۴ خرداد ۰۷:۰۰
3- مسئولیت و اشتغال:  این بحث هم هنوز پاسخ درخوری نیافته..تنها پاسختان به سوال یک مادر بود که فرموده بودید" مادام کوری هم اگر برنامه ریزی درست می کرد، می توانست"...
رهرو جان، اساسا این اگرها و اماها و بایدها و نباید ها بود که باعث درگیری فکری من با این مباحث شد. این که یک زن هم ازدواج کند و هم مادر شود و هم بتواند به تمام نیزهای روحی و تمام ضرورت های اجتماعی خود پاسخ بدهد البته که ایده الال همه هست و موضوع اولیه صحبت ما بود. بحث در این زمینه به آنجا رسید که باید برنامه ریزی کرد. برای برنامه ریزی شما به اولین چیزی که نیاز داری "اولویت بندی " هست. صحبت ما درباره این موضوع بود که چه چیزی اولویت نسبت به دیگری دارد و چرا؟

ممنونم از  همه عزیزانی که با مشارکت در این بحث به درک بهتر من کمک می کنم.
ممنونم از شما که باوجودی که در رشته های مرتبط با علوم انسانی تحصیل می کنید اما روشن کردن ذهن من که نه به اندازه شما مطالعه دارم و نه آگاهی، در دستورکار خودتون قرار دادین. با اجازه شما این مطلب رو در همون پست هم می گذارم.

پاسخ :

در مورد مسئولیت می نویسم ان شاء الله.
در مورد موضوع برنامه ریزی و اولویت هم در مطلب آینده «قسط و عدل در ایفای نقش ها 3» پرداخته ام.
ترنم
۲۱ خرداد ۱۸:۱۴
دو روز اینترنت نداشتما کلا بحث از دستم در رفته!
ذیل کامنت اول عسل بهاری در این پست:
زنانی که ازدواج میکنند و همسر آنها مشکل عدم توانایی باروری دارد چگونه کامپیوتر هایی هستند؟؟.... این دیدگاه چه پیشنهادی برای این زنان دارد؟؟اینکه کاربر خود را عوض کنند تا بتوانند به غایت جنسیتی خود برسند؟ً
سوال مهمیه،مردانی که زنانشون مشکل ناباروری دارند رو هم ضمیمه کنید و به این سوال جواب بدید لطفا.




پاسخ :

شما مطمئنین فقط دو روز اینترنت نداشتین!
البته برای ترک عادت
 اینترنت نداشتن یک موهبت بزرگ الهیه :)

در مورد سوال
جواب دادما!
دوباره ببینین
ترنم
۲۱ خرداد ۱۸:۳۰
زندگی "مادام کوری" را حتما شنیده اید... زمانی که در تحقیقات پیشرفت کرد و به اکتشافاتش پرداخت از تمامی نقش های همسری و مادری کناره گرفت حما اگر امروز زنده بود و این نوشته ها رو می خواند حتما تصور می کرد که در راه اشتباهی قدم گذاشته...اونوقت مسئول عدم کشف "اورانیوم" من بودم که به وی توصیه می کردم که نقش های مادری و همسری به هر چیزی اولویت دارد.

حقیقتا جا خوردم!تو دوره زمونه ای که نیمه عمر انحصاری موندن دانش و تکنولو‍‍ژی داره به صفر میل می کنه این حرف بعیده از شما که پژوهشگر این مملکتید! اگه پیر و ماری کوری تو اون شب کذایی به داد اون طفل معصوم می رسیدن، رادیواکتیویته اورانیوم الی الابد کشف نمی شد؟! چرا؟! اون شب نشد یه شب دیگه! اصلا ماری کوری نشد یه بنده خدای دیگه ! در تب سوختن و آب شدن اون بچه بهای کشف رادیواکتیویته نیست، نشانه رد شدن یه زن و مرده در امتحان پدری و مادری! و پدر رو بیشتر مقصر می دونم چون در درجه اول این مسئولیت ها با پدراست. خانم ها می تونن تصمیم بگیرن مادری نکن برای بچه هایی که می زان ولی آقایون نمی تونن.



پاسخ :

آمار علامت تعجب ها تون توی این نظر زیاده!!!

یه مقدار در مورد این مطلب بیشتر توضیح می دین؟
«و پدر رو بیشتر مقصر می دونم چون در درجه اول این مسئولیت ها با پدراست. خانم ها می تونن تصمیم بگیرن مادری نکن برای بچه هایی که می زان ولی آقایون نمی تونن.»
ترنم
۲۱ خرداد ۱۸:۴۹
صاحب خونه علیرغم سه گانه قسط و عدل تون جسارتا باید عرض کنم با عسل بهاری موافقم که پرونده موضوع برنامه ریزی و اولویت هم چنان بازه !
در الگوی جهان بینی خدای برنامه نویس ،گیرم که باید نفش هایی رو که خدا برنامه ریزی کرده شناخت و حقشون رو ادا کرد.ولی آیا معتقدید که هیچ گاه تزاحم نقش ها رخ نخواهد داد؟اگر به امکان تزاحم قائل باشید پس باید بپذیرید که فدا کردم نقشی برای ادا کردن نقش دیگر لازم خواهد بود و در این صورت مسئله اولویت بندی کاملا ضروری است.

پاسخ :

خودم هم موافقم.
تکمیل میکنم ان شاء الله
ترنم
۲۲ خرداد ۱۳:۱۲

سلام

توضیح این که تا اون جا که کور سوی سواد من قد می ده در ازدواج دائم زن نمی تونه بگه من بچه نمی خوام ولی میتونه بگه شیرش نمی دم و تر و خشکش نمی کنم  و براش دایه بگیرن یا به قول ما پرستار.

پاسخ :

سلام
نمی دونستم!
ممنون
ترنم
۲۲ خرداد ۱۳:۱۸
این طور که من متوجه شدم پیشنهادتون این بود که زن و مرد نازا با هم بمونن و سرپرستی بچه ای رو بپذیرن. ولی گزینه های دیگه ای هم وجود داره از جمله تغییر شریک جنسی، کما این که درخواست طلاق زن به علت نازایی مرد در عقدنامه  ها گنجونده شده. می خواستم بدونم توصیه شارع مقدس رو در این موارد می دونید؟

پاسخ :

ترنم جان
در مورد نازاییو عقیمی اگه یادتون باشه توی مطلب اول همین وبلاگ توضیحاتی رو دادم اگه ممکنه یه نگاه بندازید.
نظرات در این مورد رو هم در همین جا یه مطالعه کوتاه دیگه داشته باشین.

برداشت شما هم صحیح هست. یعنی زن و مردی اگر نازا هستند می تونن این نقش رو کسب کنن و فرد دیگه ای رو به فرزندی قبول کنند و نقش مادری و پدری خودشون رو ایفا کنند.

تا جایی هم که اطلاع دارم مرد می تونه برای داشتن بچه ازدواج مجدد داشته باشه و یکی از موارد جواز ازدواج مجدد برای مردان نازایی زن هست.

همین طور هست در مورد حق فسخ ازدواج، که اگر مردی برخی مشکلات رو داشته باشه که مربوط به ارتباط زناشویی و عدم توانایی بچه دار شدن هست زن حق فسخ داره.
در مورد طلاق هم دقیق یادم نیست ولی احتمالا همین طوره که شما می فرمایید.

در مورد موارد شرعیش هم دقیق اطلاع ندارم.

عسل بهاری
۱۰ تیر ۱۵:۱۳
سلام به همه دوستان خوبم
ممنون از پاسخ ها رهرو جان...بسیاری از صحبت ها تون و می پذیرم و خوب بعضی رو هم درک نمی کنم..
قبلا هم یه بار گفتم حضورتون که راهی که شما برای اثبات صحبت هاتون می رین با پیش فرض هایی هست که هرچند خیلی خوب تشریح کردید اما چون در ذهن من پذیرفته نیست به اون نتایجی که شما میگین نمی رسم.
1- شما می فرمایید که قیاس فرد نا بینا با مرد/زن نازا صحیح نیست چون نازایی بر "نقش" انسان ها اثر می گذارد...اینکه حرف زمانی درست هست که مادری و پدری را نقش های از پیش تعریف شده بپذیریم...به نظر من مادری و پدری مانند تمامی استعداد های ما ویژگی های بالقوه ای هستند که هم ممکن است بالفعل بشوند و هم نشوند...پس اگر برای فرد بدلیل داشتن توانایی باروری نقش مادری و پدری تعریف شده، به دلیل داشتن استعداد و هوش ریاضی نقش ریاضی دان بودن و پیشبرد علم در راستای خدمت به خلق هم تعریف شده و در برابرش مسئوله.

پاسخ :

سلام و ممنون از حضورتون

یه اشکال شما اینه که وجود یک نقش رو نمی تونید در کنار نقش های دیگه بپذیرید.
انسان می تونه با برنامه ریزی صحیح و ایجاد عدل و قسط در ایفای نقش هاش به همه ی وظایف و نقش هاش در کنار هم بپردازه.
مگه یه مادر نمی تونه ریاضی دان باشه؟
یک زن می تونه هم مادر بسیار خوبی باشه و هم یک ریاضی دان برجسته به شرط این که نقش هاش رو در کنار هم ببینه و برای هرکدوم وقت مناسب بگذاره.

و در مورد نقش های از پیش تعریف شده که گفتید.
چندتا سوال می پرسم:
1- آیا مگر ما بنا به حکمت خداوند زن یا مرد به دنیا نمی آییم؟
2- مگر جسم زن و مرد تفاوت ندارند؟
3- آیا نقش توالد و تناسل و زائیدن به مرد داده شده؟

با پاسخ به این سوال ها متوجه می شویم که عموم زنان و مردان در خلقتشان نقش هایی دارند. یعنی نقش تولد فرزند به مرد داده نشده.
با این توضیح یعنی این زن است که نقش در تولد فرزند دارد. و این می شود نقش تکوینی. یعنی زن در انتخاب جنسیتش و این که تصمیم بگیرد این نقش را از خود سلب کند زیاد اختیاری ندارد.
(گرچه با علوم پزشکی این اختیار را دارد اما تصور کنید همه ی زنان تصمیم بگیرند بچه دار نشوند! نسل بشر منقرض می شود!)

اما در مورد استعداد ها که همه موهبت های الهی هستند ما مختاریم. یعنی من می توانم با تمامی استعدادهای خداوندی که به من داده شده، «با اختیارم» یک یا چندین نقش برای خودم تعریف کنم.

به بیان دیگر ما در انتخاب نقش های تکوینی و نقش هایی که در خلقتمان قرار داده شده زیاد مختار نیستیم (گرچه می توانیم همین نقش ها را با اختیار خودمان به عرصه ای برای رشد و کمالمان در کنار دیگر نقش ها تعریف کنیم)
اما در انتخاب نقش های دیگر با استفاده از استعدادهایی که خداوند به هرکداممان داده مختاریم و می توانیم با اختیار خودمان این نقش ها را تعریف کنیم.

عسل بهاری
۱۰ تیر ۱۵:۱۸
ملاک اینکه "برخی تکوینا نابارورند پس بنا به حکمت خدا نقش پدری  و مادری ندارند" چیست؟ حکم به نابارور بودن تکوینی انسان ها رو بر چه مبانی می دید؟؟علم امروز؟؟
ازکجا که فردا راهکاری برای تمامی آنان که امروز نابارور نامیده می شوند پیدا نشود؟؟ مطمئنم که خدا هیچ یک از نعمت هایش را از هیچکس دریغ نکرده...اما سرنوشت هیچ قومی را تا خود آن قوم نخواهد تغییر نمیدهد.

پاسخ :

هر مسئله یا problem در دوره ی زمانی و مکانی خاص خودش موضوعیت پیدا میکنه. ملاک ناباروری در عصر گذشته با توجه به شرایط مکانی و زمانی که در اعصار قبل وجود داشته با الان که عمده ی ناباروری ها قابل درمانند متفاوت هست.
ملاک بحث ها در اینجا هم شرایط زمانی مکانی فعلی ماست.
مسلما در آینده هم ملاک عمل در رابطه با این موضوعات تغییر خواهد کرد.

و البته مسلمه که سرنوشت یک قوم با تغییر فرد فرد انسان های اون قوم صورت می گیره.
ولی ما در جاهایی می تونیم تغییر ایجاد کنیم که اختیارش دستمونه. مثلا تلاش کنیم نگرش جامعه به زنان و مردان و خانواده درست بشه تا بتونیم جامعه ی بالنده داشته باشیم.
اما ما در اموری مثل ناباروری که اگر درمان نشد زیاد چاره ای برای حلش وجود نداره نمی تونیم تغییرات زیادی ایجاد کنیم.
عسل بهاری
۱۰ تیر ۱۵:۳۳
درباره تفسیرتئن از قزآن سوالی از علم زبان شناسی نداشتم که البته می دانید آن هم مراحلی دارد که اینجا ننوشته اید...سوالم درباره نتیجه گیری هایی هست که از این "شناخت کلمات" بدست اورده اید...اینکه چون "ام" یعنی ریشه و "حارث" یعنی زمین و چون خداوند زنان را به این دوصفت نامیده پس ما "بی برو برگرد ام و حارثیم"...
اینکه چرا در قرآن کلمه "ام" برای مادر به کار رفته در حالی که کلمات دیگر بوده پیش از آنکه برای من برداشت الزام و هدف گذاری داشته باشد بار زبان شناسی دارد...تردیدی در معجزه بودن قرآن ندارم و قرآن در تمامی ابعاد از غنی ترین مفاهیم و در تمامی تعاریف از غنی ترین کلمات استفاده کرده...به همین دلیل است که پیامبر به اعراب می گوید متنی چون قرآن بیاورید و آنها نمی توانند...چون در قرآن غنی ترین کلمات و زیباترین اشارات و عمیق ترین مفاهیم به گونه ای استفاده شده که قطعا بی بدیله! 
من توضیح دادم که در بسیاری از آیه ها کلمه ای به مترادف با رحمت و مغفرت و بخشش نیامده اما بسیار زیبا از رحمت خدا به بندگانش صحبت کرده.. این برداشتن یک کلمه از متن و تحلیل زبانشناسی و ریشه یابی و نتیجه گیری که چون این کلمه آمده پس ما بی برو برگرد اصل و ریشه هستیم یا حتی انجام این کار با تمام کلمات منصب به زن یا مادر از یک متن که کل آن وحی است و کل آن مفهوم دارد چندان برایم قابل درک نیست.

پاسخ :

خب شما درک درستی از مطلب داشتید و من دقیقا نتیجه ی کار رو بیان کردم.
این که حرث بودن زنان نشان از نقش مادری دارد و همچنین واژه ی آُمّ، نتیجه ی یک تحقیق چندین ساله با مطالعه ی بسیاری از منابع مرجع و بررسی آیات مرتبط و روایاتی است که با کنار هم قرار دادن آن ها و دیدن جزئیات در یک کل واحد به دست اومدن و به توفیق الهی انجام شده.
بخش زبان شناسی هم برای فهم واژه ضروری بود که در تحقیق بنده انجام شد و تا ما به اصل معنای واژه پی نبریم نمی توانیم به معنای اصلی عبارتی که در اون این واژه های خاص به کار رفتن پی ببریم.

ببینید مثلا ما در قرآن مفاهیم، قلب، فواد، شغاف و صدر داریم که همه ی این ها به فارسی با معنای «دل» معنی می شوند در صورتی که به دلیل گستردگی مفاهیم در زبان عربی این نوع ترجمه غلط است. وقتی به سراغ آیاتی که این واژه ها در آن آمده اند و روایات و تفاسیر و لغت نامه ها می رویم تازه برای ما تفکیک مفهومی این واژگان روشن می شود و از این به بعد این واژگان را سر جای خودش به کار می بریم.

در رابطه با مفهوم حرث و ام هم این گونه است.
عسل بهاری
۱۰ تیر ۱۵:۴۷
به ترنم عزیز
"نیمه عمر انحصاری ماندن علم" البته که بسیار کم شده ولی تقدم زمانی اکتشافات تاثیرات غیر قابل انکاری بر جامعه داره..8 هزار سال پیش در شهری در سیستان امروزی-به نام شهر سوخته- عمل جراحی مغز انجام می شده!!به هر دلیل نامعلومی اون تمدن از بین رفت و می دونید تاریخ اولین عمل جراحی مغز بعد از اون دوران کی هست؟؟؟
اون تمدن از بین رفت و عمل جراحی مغز دوباره کشف شد اما می دونید چند سال بعد؟؟؟می دونید توی این چندهزارسال چند نفر عزیزانشون را به دلیل چیزی که امروز با یه جراحی ساده درمان میشه، از دست دادن؟
اینکه می فرمایید اونشب کشف نمی کرد یه شب دیگه کشف می شد قابل درکه چون طبیعی هست که اطلاعاتی از علوم آزمایشگاهی نداشته باشید. ارزش یک شب که هیچ، یک ثانیه در این علوم به قیمت همون کشف نشدن برای سال های سال تمام میشه...من ماری کوری رو بابت تمامی نتایج درخشان علمی و تاثیرات غیر قابل انکارش بر درمان بیماری های غیرقابل درمان مانند سرطان تحسین می کنم..به جایگاه علمیش تعظیم می کنم و برای فرزندی که از دست داد و سایر فرزندانش که تقریبا بدون پدر و مادر بزرگ شدن آه می کشم و پیش خودم فکر میکنم ای کاش آن زمان هم مثل امروز زنان این آزادی رو داشتن که با همسرشون صحبت کنن و بگن توانایی یک مادر تمام وقت بودن رو ندارن و بهتری طفلی رو به دنیا نیارن تا به قول شما در امتحان پدری و مادری رد بشن...
اینکه مرد رو بیشتر مقصر می دونید هم جالب بود!!
ترنم
۱۲ تیر ۱۴:۰۶

به عسل بهاری عزیز

درسته  که جدیترین تجربه شخصی  من از آزمایشگاه به دبیرستان برمیگرده که قاعدتا چندان قابل اعتنا نیست ولی ما یه آبجی خانم ایمونولوژیست داریم که مفهوم آزمایش و آزمایشگاه رو به معنای اصح و ادق کلمه از دماغ ما دراورده! بله ممکنه هر آزمایش و کشف علمی فرایند زمان بری باشه که نشه در فاصله 24 ساعت تکرارش کرد ولی من معتقدم اگر انحصارطلبی ها و من منم های رایج در فضای علمی رو کنار بذاریم با یه کار گروهی و تقسیم کار ساده می شه پروژه ها رو به نحوی مدیریت کرد که همه پژوهشگران همکار به کارهای ضروری شون من جمله رسیدگی به بچه مریضشون برسن. و اگر بخوایم انحصار طلبی های علمی رو ریشه یابی کنیم به اعتقاد من مهم ترین عاملش به اقتصاد دانش برمیگرده که این یکی دیگه در تخصص منه!!!:)

پاسخ :

به به ما تخصص شمارو هم کشفیدیم :)
نوترینو
۱۲ تیر ۱۵:۵۳

سلام

ممنون از گفتگوهاتون

به نظرم مسئولیت هر کسی در موقعیتی که قرار داره تعیین میشه نه در نگاهی که تاریخ به اعمال اون ادم داره . اگه خودمون را در زمان ماری کوری قرار بدیم خواهیم گفت که وظیفه ی او نجات جون بچه اش بوده . و اینکه او خبر نداشته از اینکه چه کشفی قراره بکه و کشفش چه فایده هایی خواهد داشت.

ضمنا از این غافل نشید که کشف اون علاوه بر درمان بیماری ها در جنگ جهانی دوم  به صورت بمب اتمی رو سر مردم هیروشیما فرود امد و جون هزاران نفر رو گرفت و اثارش در نسل ای بعد هم هنوز هست.

دوست خدا
۲۴ مرداد ۱۴:۵۰
سلام
همونطوری که فرمودین
خداوند حکیم هدف خلقت رو عبادت و بندگی قرار داده
ازدواج و مادر شدن و پدر شدن همگی وظیفه ایست در این راستا
که اگر هم بنا بر دلایلی ازدواج و یا پدر یا مادر شدن میسر نبود چیزی از ان کاسته نمی شه.
در واقع بنده همیشه در پی رضایت مولا و صاحب خود هست
حالا ایا اگر فردی ازدواج نکرد و یا فرزند نیاورد میشه گفت هدف محقق نشده ؟؟؟؟
جواب منفی هستش.
چون اولا ازدواج خود به صورت ابتدایی در صورت بودن شرایط ان مستحب هست و در صورت خوف از گناه وجوب پیدا می کنه !!!!!
مادر شدن و پدر شدن که خودش معلول علتی مستحب هست با بودن شرایط چگونه جزء اهداف می تواند باشد
بعد هم ظرفیت هایی که مطرح شد در گذر از زمان رنگ و درجه اهمیت متفاوتی پیدا می کنن و اینطور نیست که در زمان های مختلف بشه این ظرفیت ها رو با هم به صورت مطلق قیاس کرد !!!!
و به بعضی بگوییم جنبی و به بعضی بگوییم اصلی !!!!!
iranian lady
۱۷ آبان ۰۶:۳۱

salam bar banooye do alam  be doorkari va kare parevagh,

پاسخ :

سلام
خوش اومدین
منظورتون رو از کامنتتون متوجه نشدم.
همسر سید علی ...
۰۷ آبان ۲۳:۱۰
سلام 
من با جناب یا خانم دوست خدا موافقم ... 
و اینکه مثالتان کمی نادرست است ... چرا که ما خانمهایی را داریم که هرگز قدرت باروری و مادری رو ندارند .. پس بر اساس مثال کامپیوترتان باید بگوییم خالق عنصر معیوبی را در وجود مخلوقش قرار داده ؟ تا نتواند از تمامی ظرفیتهایش استفاده کند ؟

پاسخ :

سلام علیکم
عذرخواهم برای تأخیر در پاسخ
چند روزی برای اتمام چندکار نیمه تمام گرفتارم.
ان شاء الله در روزهای آتی پاسخ سوالتان را خواهم داد. البته پاسخ مشابه همین سوال را در یکی از مطالب داده ام که نمی دانم الان کجاست.
اگر دوستی یادش بود کجا این سوال مطرح شده لطفا لینک آن مطلب یا کامنت را بگذارد.

نمی دونم چرا فراموش کردم نظر ایشون رو همون موقع جواب بدم. :(
مثال برای تقریب به ذهن هست نه این که بتوان همه ی وجوه آن را با این موضوع تطبیق داد.
در مورد پاسخ باید گفت خیر خداوند مخلوق معیوب خلق نمیکند بلکه این مسئله بر اساس حکمتی است.
لِّلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  یخَْلُقُ مَا یَشَاءُ  یهََبُ لِمَن یَشَاءُ إِنَثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ(49)
أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَ إِنَثًا  وَ یجَْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیمًا  إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ(50)
فرمانروایى [مطلقِ‏] آسمانها و زمین از آنِ خداست هر چه بخواهد مى‏آفریند به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هر کس بخواهد فرزند پسر مى‏دهد. (49)
یا آنها را پسر [ان‏] و دختر [انى‏] توأم با یکدیگر مى‏ گرداند، و هر که را بخواهد عقیم مى‏ سازد. اوست داناى توانا. (50) سوره شوری
خداوند در همه ی زنان ظرفیت مادری
و در همه ی مردان ظرفیت پدری رو قرار داده
اما نوع ظهور و اجراش متفاوت هست.
در یک جامعه جبرا برخی فرزندان بدون پدر و مادر می مانند و باید این فرزندان در نهاد خانواده رشد کنند تا رشد سالم و کاملی داشته باشند. ظرفیت مادری و پدری زوجی که فرزند دار نمی شوند در این شرایط به ظهور می رسد.
چنین چیزی را در جامعه صدر اسلام داشتیم که باید احیاء شود تحت عنوان «نظام دایگی» به جای بهزیستی و شیرخوارگاه و ...
(یک نکته هم بگویم صحبت ما در اینجا باید است نه آن چه هست. وضع مطلوب نه وضع موجود)
در مورد این موضوع در مطلب فمینیسم،
و زن مسئول زن مشغول 2
در بخش کامنت ها صحبت کرده ام.
بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاءالله در اینجا به عنوان
«کرسی آزاداندیشی مجازی زن و خانواده»
دیدگاه هایم را در باب موضوعات مختلف پیرامون زنان با تمرکز بر تعریف و تبیین جایگاه و نقش زن و خانواده در اسلام و قرآن خواهم نوشت.
مشی کلی این وبلاگ نگاه منصفانه و واقع بینانه در قضاوت بین آراء گوناگون و متنوع صادر شده از متفکران و نظریه پردازان شرقی و غربی است، لذا جهت گیری های فمینیستی و امثالهم در اینجا اعتباری ندارند.
مطالب مندرج در این وبلاگ نتیجه سال ها مطالعه و برآیند آموخته های بنده است که در جهت منویات امام خامنه ای آن ها را به اشتراک میگذارم. طبیعتا نظراتم نه نظری نهایی و جامع است و نه بدون اشکال. فقط فتح بابی است برای جور دیگر نگریستن به جنس «زن».
نظرات در این وبلاگ باز است و همه ی نظرات موافق و مخالف به شرط عدم توهین محترمند و فقط نظرات حاوی توهین حذف خواهند شد.

لازم به ذکر است هر گونه کپی برداری یا نشر مطالب وبلاگ «صالحات» منوط به اجازه نویسنده ی وبلاگ است.
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان